نوع گزارش : گزارش های راهبردی
نویسنده
کارشناس گروه توسعه تعاون، مشارکت های مردمی و سرمایه اجتماعی دفتر مطالعات اجتماعی مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی
چکیده
یکی از ابرمسائل حاکمیتی در دولت های مختلف جهان، مشارکت شهروندان در امور حکمرانی است. این مسئله در کشور ما به واسطه مبانی دینی و شرایط سیاسی از اهمیت بیشتری نیز برخوردار است. نگاهی به آمار مشارکت های انتخاباتی و حضور جوانان در جنبش های اعتراضی نشان دهنده اهمیت بررسی ویژه این موضوع است. در سلسله گزارش های پایش مشارکت مردمی، بناست وضعیت مشارکت مردم مورد پایش قرار گرفته و با پیش بینی های مبتنی بر هوش مصنوعی، آینده پژوهی و سناریونویسی های مقتضی ترسیم شود. گزارش حاضر با بهره گیری از نتایج سلسله گزارش های پایش سرمایه اجتماعی با روش علوم اجتماعی محاسباتی، پیمایش های گذشته و فراتحلیل ادبیات نظری و تحلیل خبرگان، مدلی برای سنجش مشارکت مردمی در حوزه جوانان ارائه می دهد. این گزارش با بهره گیری از دیدگاه متفکران و صاحب نظران این عرصه چهار مؤلفه «هویت فرهنگی»، «محرومیت نسبی»، «اعتماد به حکمرانی» و «امید اجتماعی» را به عنوان مهم ترین عوامل موثر بر مشارکت مردمی با تأکید بر جوانان معرفی کرده است. این شاخص ها در ارتباط دولت و ملت بازتعریف شده و با مؤلفه های مختلفی از ادبیات نظری و پیمایش های گذشته غنی شده است. نتیجه آنکه با سنجش این چهار مؤلفه در کنار متغیرهای زمینه ای و پایگاه اقتصادی- اجتماعی فرد، می توان آرزوهای جوانان را تخمین زده و میزان مشارکت ایشان (چه به صورت حمایتی و چه به صورت اعتراضی) را پیش بینی کرد. همچنین در پایان گزارش متناسب با وضعیت هریک از چهار مؤلفه، پویایی شناسی راهکارها در چهار ساحت فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ارائه شده است.
گزیده سیاستی
در سلسله گزارشهای پایش مشارکت مردمی، وضعیت مشارکت مردم مورد پایش قرار گرفته و پیشبینی خواهد شد. گزارش حاضر مدلی برای سنجش مشارکت مردمی در حوزه جوانان ارائه و چهار مؤلفه «هویت فرهنگی»، «محرومیت نسبی»، «اعتماد به حکمرانی» و «امید اجتماعی» را بهعنوان مهمترین عوامل موثر بر مشارکت مردمی در حوزه جوانان معرفی کرده است.
کلیدواژهها
موضوعات
بیان / شرح مسئله
بررسی شاخصهای مختلف اجتماعی برای سیاستگذار با هدف افزایش توان پیشبینی و مداخله در تحولات اجتماعی رخ میدهد. از این جمله میتوان از شاخص سرمایه اجتماعی نام برد که تاکنون در سلسله گزارشهای متعددی به پایش آن در ایران پرداختهشده است . در بررسی الگوهای سنجش سرمایه اجتماعی، از مهمترین ابعاد مشترک اندازهگیری، میتوان به اعتماد متقابل، شبکه روابط و مشارکت اشاره کرد. نتایج سنجشهای گذشته حاکی از آن است که بهعنوان ابتداییترین گام و نزدیکترین مؤلفه، شاخص اعتماد است که به رخدادها و بحرانهای اجتماعی پاسخ داده و دستخوش تغییرات میشود، اما دیر تغییرترین شاخص در این میان، «مشارکت مردمی» است. یعنی شاخصی که انضمامیترین و ملموسترین وضعیت را داراست و برای سیاستگذاران همواره مهمترین اهمیت را داشته است؛ اما در عین حال، بسیار بیتفاوت نسبت به رخدادها و روشهای تحریک آنی در میدانهای مختلف سیاسی و اقتصادی عمل میکند.
شکل ۱. وضعیت تغییرات سه شاخص عمده سرمایه اجتماعی در سال 1401 و 1402 [3]
با این توضیحات میتوان مشارکت را نتیجه و متغیر وابسته برای علل مختلفی دانست که بهصورت انباشتی و در طول زمان عمل کرده و مشارکت را تحتتأثیر قرار داده و تغییر میدهند. برای پیشبینی میزان مشارکت در آینده، باید بهخوبی از جنبهها و عوامل اثرگذار بر پتانسیل کنش مشارکتی آگاهی داشت. این مشارکت در موقعیتهایی همچون تصمیمگیری، نظارت و اجرا در حمایت از حاکمیت رقم میخورد، اما مشارکت صرفاً بهمعنای مشارکت حمایتی نبوده و بررسی دقیق آن میتواند روشنگر مشارکت اعتراضی، کنش انحرافی و حتی انزواطلبی و بیتفاوتی نیز باشد. حتی شاید بهتعبیری بتوان مشارکت را همواره متعاقب احساس خطر و در اعتراض به جریان مقابل خود دانست. ابتدا تصورات قالبی در بُعد شناختی افراد ایجاد شده، سپس پیشداوریها در بُعد عاطفی مبتنیبر تمایز میان مردم و گروه مقابل شکل گرفته و درنهایت کنش مشارکت اعتراضی رقم میخورد. این مشارکتها در صورتبندی کلان به شکل جنبش، انقلاب یا تغییرات اجتماعی خود را نشان میدهد. باید توجه داشت که عملیاتهای شناختی و رسانهای نقش برجستهای در تسهیلگری نیل از عوامل مؤثر به کنش مشارکتی دارند، اما برای جلب مشارکت، گروهها و نهادهای متولی، ابعاد وجودی مردم را با عوامل اصلی و ریشهای در ابعاد ناخودآگاه تحریک میکنند. برای نمونه آگاهی مردم و نظام اطلاعاتی ایشان را دستکاری کرده و برساخت ذهنی ایشان را طوری تنظیم میکنند که احساس عدم اعتماد یا محرومیت نسبی یا هیستری جمعی و... افراد، بر برداشتهای مثبتشان غلبه کند.
سنجش مفاهیم اجتماعی همچون مشارکت اجتماعیِ جوانان، نیازمند توجه به اقتضائات مختلفی است. جامعهشناسان در شناخت استاتیکِ نظمِ جامعه، موفقیتهای زیادی کسب کردهاند؛ اما در داینامیک تغییر جامعه، حتی جامعهشناسان نیز خود را عاجز احساس میکنند. چراکه نه مدل تحلیلی دقیقی در این زمینه دارند، نه به روابط و تاریخ میان علوم مختلف تفطن دارند و نه تلاشی برای پیشبینیِ رخدادهای آینده در این زمینه انجام دادهاند. لذا تمرکز این گزارش در کنار مشارکتهای مردمی، بر بررسی ویژه مشارکتهای اعتراضی برای تغییر وضع موجود است.
اما میتوان پرسید در سنجش مشارکت «مردم» در عرصههای مختلف، کدام نمونه از مردم مدنظر هستند. در این زمینه باید توجه داشت که برای پیشبینی مشارکتهای مؤثر، باید به سراغ گروههای مؤثر اجتماعی رفت. اقشاری که سایر گروههای مردمی را نیز به حرکت درمیآورند. آیندهپژوهان معتقدند گستردهترین قشر مؤثر اجتماعی، جوانان هستند، که در صورت شناخت دقیق اهداف و آرزوهای ایشان میتوان تصویری از وضعیت آینده کنشهای مشارکتی در جامعه داشت. امروزه فضای مجازی ازجمله مهمترین بسترهای حضور و نقشآفرینی جوانان است که میتواند برای بررسی تمایلات ایشان مورد بررسی قرار گیرد.
در سلسله گزارشهای پایش مشارکت مردمی، بناست عوامل مؤثر بر مشارکت مردمی شناسایی و روند آن مورد آیندهپژوهی قرار گیرد. در گزارش حاضر که اولین گزارش از این سلسله گزارشهاست، به تبعات نظری و تدوین مبانی و مدل نظری عوامل مؤثر بر مشارکت جوانان پرداخته شده است. همچنین در گزارشهای آینده، این مشارکت مردمی از طریق فضای مجازی سنجش و پیشبینی خواهد شد.
نقطهنظرات / یافتههای کلیدی
با مرور نظریات و پیمایشهای انجامشده میتوان مؤلفههای سنجش مشارکت جوانان در پیمایشهای گوناگون را به دو دسته سنجش ارتباط با حاکمیت و ارتباط با مردم تقسیمبندی کرد.
مؤلفههای راجع به حاکمیت: هویت حاکمیتی، توانمندی تأمین دولت، اعتماد به حاکمیت و مشروعیت سیاسی است.
مؤلفههای راجع به مردم، تمایل به هنجارهای غیررسمی، انتظارات اقتصادی، اعتماد قطبیشده و امید به تحولات است. برای نمونه، مؤلفههای پنداشت از عملکرد نظام در رفع مشکلات، ارزشهای اخلاقی مسئولان و احساس امنیت ازجمله متغیرهای مربوط به حاکمیت هستند. مؤلفههایی همچون وجدان کاری، اعتماد به بازاریان، همدلی با مردم، خیرخواهی برای دیگران و عضویت در صندوقهای قرضالحسنه خانوادگی نیز از متغیرهای مربوط به مردم هستند. بسیاری از اوقات این دو دسته نسبت به یکدیگر اثر و تأثر منفی دارند. لذا سنجش بُعد حاکمیتی در کنار بُعد مردمی موضوعیت مییابد.
با توجه به تغییرات بسیار سریع جوامع و حضور بیشازپیش جوانان در فضای مجازی، نیاز به استفاده از روشهای نوین بسیار برجسته است. علوم اجتماعی محاسباتی بهعنوان حوزه علمی در حال ظهور و در میانه علم آمار، علوم رایانهای و علوم اجتماعی تعریف شده است. این حوزه با استفاده از قابلیتهای کامپیوتر و کلاندادهها عموماً شامل سه مؤلفه اصلی هستند: 1. مدلسازی محاسباتی و شبیهسازی اجتماعی؛ ۲. تحلیل رد پاهای دیجیتال تعاملات برخط؛ 3. لابراتوارهای مجازی و آزمایشهای برخط. علوم اجتماعی محاسباتی امکان انجام مطالعاتی را در اختیار پژوهشگران قرار میدهد که تا پیش از این حتی تصور آن دشوار بود. علاوهبر این، به آزمون نظاممندترِ نظریهها مساعدت فراوانی میکند و امکان تکرار و همتاسازی مطالعه را افزایش میدهد. این دو عامل اخیر به علوم اجتماعی محاسباتی امکان میدهد تا به مرتبه بالایی از موقعیت علمی دست یابد. از مزیتهای استفاده از این رویکرد، سرعت بالا، حجم زیاد داده، تنوع فراوان، صحت دادگان و نزدیکی نتایج به وضعیت واقعی ذهنی کنشگر است. در این تحقیق برای تحلیل عوامل مؤثر بر مشارکت جوانان از روشهای حوزه علوم اجتماعی محاسباتی استفاده خواهیم کرد.
در گزارشهای آینده منطق ریاضیاتی رسیدن از این مؤلفهها به مقدار مشارکت مردمی توضیح داده میشود. بعد از آن جمعآوری داده از پنج بستر آغاز میشود: پستهای کانالهای تلگرام، کامنتهای کاربران در تلگرام، پستهای صفحات اینستاگرام، کامنتهای کاربران ذیل صفحات اینستاگرام و پستهای توئیتر. این جمعآوری داده در بازه زمانی مشخص و مبتنیبر کوئریهای اختصاصی برای هریک از مؤلفهها انجام خواهد شد. بدین معنا، مثلاً برای جمعآوری داده درباره مؤلفه «پاسداشت مناسبات فرهنگی و سیاسی حاکمیت»، رشته کلمات مرتبط با این مفهوم در بازه زمانی مدنظر، با رفتوبرگشت کارشناس از نظریات و مشاهده تصادفی بخشی از دادههای موجود فضای مجازی طراحی شده است. این دیکشنری شامل مفاهیمی همچون روز قدس، ارتحال امامخمینی (ره)، سلام فرمانده، روز سپاه پاسداران و فتح خرمشهر بوده که درباره آنها در این فصل، محتوا تولید شده است. طبیعتاً برای همین مؤلفه «پاسداشت مناسبات فرهنگی و سیاسی حاکمیت» در فصل تابستان، باید با واژگان و مفاهیم و مصادیق بهروزِ متفاوت به سراغ سنجش ضمنی ابراز نظر درباره نماگر خطیر ارزشهای مشترک دولت و ملت رفت. این تفطن سبب زمینهمندشدن روش محاسباتی سنجش مشارکت اجتماعی و دقت تاریخی و اجتماعیِ بیشتر آن، نسبت به روشهای پیمایشی شده است، که صرفاً پرسشهایی همهزمانی و همهمکانی مطرح میکنند و انتظار حضور ذهن پاسخگو و پاسخ دقیق درباره مصداقها را دارند.
دادههای جمعآوریشده درباره هر مؤلفه، جامعه آماری مرتبط تلقی شده و وارد پردازشهای بعدی میشود. مهمترین پردازش بعد از نرمالسازیهای اولیه، تحلیل احساسات و مدلسازی یادگیری عمیق خواهد بود. توجه به این مهم ضروری است که این سرویس بر روی بسترهای مختلف شبکههای اجتماعی بهصورت اختصاصی پردازش میکند. بهاقتضای بستر مدنظر، در دورههای مختلف، پنداشت کاربران درباره عملکردهای نظام سیاسی متفاوت و شناور است.
هریک از شاخصها با وزندهی نظری (با استفاده از روش دلفی و مراجعه به خبرگان) و زمینهای (با مراجعه به بسترهای تحلیل فضای مجازی) در محاسبه میزان مشارکت اجتماعی نهایی اثرگذار میشود. پس از نهاییشدن شاخصها، هرکدام از آنها از خلال برخی نماگرها و مؤلفهها، به سنجش پنداشتهای کاربران در بسترهای تحلیلی انتخابشده (پست توئیتر، پست اینستاگرام، کامنت اینستاگرام، پست تلگرام و کامنت تلگرام) میپردازند.
جوانی علاوهبر شاخصهای زیستشناختی، یک مقوله اجتماعی است. آرزوها و برنامههای آینده جوانان، تعیینکننده گذار آنها به بزرگسالی است. جوانان را به هیچعنوان نمیتوان گروهی منسجم تصور کرد که تجربه آنها در جهت واحد قابل نظریهپردازی باشد. جامعه ایران هنوز در پنجره جمعیتی قرار دارد و برای استفاده و احیای این فرصت بزرگ برای مشارکتهای مدنی، نیازمند شناخت آرزوهای جوانان هستیم.
نتایج گزارش و مدل بهدست آمده برای سنجش مشارکت جوانان، نشاندهنده چهار ترازوی اساسی است که در صورت تقویت بهسمت همسویی مثبت یا همگرایی دولت و ملت منجر به مشارکت حمایتی شده و در صورت تقویت بهسمت منفی یا واگرایی دولتملت، منجر به کنارهگیری و انزواطلبی اجتماعی یا اعتراضات گسترده جوانان خواهد شد. این چهار ترازو منتج از عوامل مبنایی همچون ویژگیهای زمینهای، پایگاه اقتصادی-اجتماعی، احساس محرومیت نسبی، ارزشهای فرهنگی و گرایشهای هویتی، عامگرایی و اعتماد عمومی (جامعه قوی)، اقتدار سیاسی (دولت قوی)، اعتماد به حاکمیت و امید اجتماعی هستند.
شکل 2. معضل مشارکت در میانه چهار سازوکار اساسی
پیشنهاد راهکارهای تقنینی، نظارتی یا سیاستی
درنهایت مبتنیبر این عوامل مؤثر و اساسی در حوزه مشارکت راهکارهایی ارائه شده است. تمرکز بر تفکیک ارزشهای انقلاب اسلامی از اشخاص با شفافیت روندی، تمرکز بر جنگ شناختی نامتوازن و نامتقارن برای آگاهیبخشی از پیچیدگیهای زمینهای، تمرکز بر موفقیتهای کوچک و سریع برای اثرگذاری بر سفره مردم، تمرکز بر اقتصاد گروههای مرجع و فرهنگساز برای کاهش سطح انتظارات و مقایسههای محرومیتساز، تمرکز بر خیرخواهی و به رسمیت شناختن و برخوردهای منعطف، تسهیل رواداری، سازواری و انسجام اجتماعی با تمرکز بر اعتماد تعمیمیافته، تمرکز بر ایجاد تحزب و گشایشهای سیاسی برای پوششدادن به سلایق زیرمجموعه نظام، تمرکز بر شاخص زیبندگی حاکمیت در ابعاد مختلف برای افزایش احساس تعلق عمومی ازجمله راهکارهای عمده برای اثرگذاری بر آرزوهای جوانان و افزایش مشارکت حمایتی ایشان در حوزههای گوناگون است.
دولتها همواره به دنبال راهی برای افزایش حضور مؤثر مردم در انتخابات هستند. این مشارکت به انتخابات سیاسی محدود نشده و دغدغه حکمرانی نوین در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز است. باید به این مهم توجه داشت که اصیلترین وجهه مشارکت در حوزههای اجتماعی و ارتباطات شبکهای تثبیتشده میان مردم با یکدیگر شکل میگیرد و ریشه همهگیریهای پیچیده مانند سرمایهگذاری در بازار، انتخاباتهای سیاسی، رد و قبول سیاستگذاریهایی مانند کنترل جمعیت، پذیرش فناوریهای پرهزینه یا پیوستن به جنبشی اجتماعی قرار میگیرد. پیش از تحلیل مشارکت در هریک از میادین اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، مهمترین مسئله در این زمینه تحلیل انگیزههای اقشار مختلف در امور مشارکتی است[1]، [2] ، [3]، [4]، [5].
مردم در صورت ادراک از اثرگذاری خود در حوزههای مختلف تصمیمگیریهای کلان، نظارت و اجرای حکمرانی وارد عرصه قدرت شده و در ساختار حاکمیت مشارکت انجام میدهند. این نوع مشارکت بهنوعی در تأیید حاکمیت و در این گزارش تحت عنوان مشارکت در ابعاد حمایتی از آن یاد شده است. حضور در راهپیماییها، پاسداشتها، انتخابات، تشکلهای داوطلبانه حاکمیتی، موافقت با فراخوانهای دولت و همکاریهای مردمی ازجمله مصادیق مشارکت حمایتی هستند، اما اگر ادراک اثرگذاری مردم کاهش یابد، میل به حمایت بهتدریج کاهش یافته و حتی میتواند تبدیل به مشارکتهای اعتراضی شود. تصمیم به رأیندادن در انتخابات، تجمع، تحصن، اعتصابات صنفی، جنبشهای اجتماعی، آشوبها و اغتشاشات ازجمله این مشارکتها هستند. در دهههای اخیر روند کاهش مشارکت انتخاباتی در بسیاری از کشورها، حتی در کشورهای پیشرفته صنعتی، به یک مشکل جدی تبدیل شده است[6]. روند کاهش مشارکت حمایتی، نشان از روند روبهرشد بیتفاوتی سیاسی مردم دارد. این وضعیت برای حکومتهای مردمسالار بحرانزاست و میتواند عواقب نامناسبی در توسعه اجتماعی و حتی ایجاد اعتراضات داشته باشد.
اثرگذارترین قشر جامعه در کاهش مشارکت حمایتی و افزایش مشارکت اعتراضی، جوانان هستند[6]. واقعیت اجتماعی و فرهنگی جوانی بر تعاریف و مفهومسازی از آن نیز تأثیرگذار است. جوانی علاوهبر وجه زیستشناختی و روانشناختی آن، سازهای جمعیتی، اجتماعی، فرهنگی، گفتمانی و رابطهای نیز بهشمار میآید و غلبه هریک از وجوه فوق در مفهومسازیها و گفتمانهای عمومی و آکادمیک آثار جدی را بر فهم جرائم جوانان و بازنمایی آن بر جای میگذارد. بهلحاظ تاریخی در بسیاری از مباحث سیاسی و رسانهای اصطلاحاتی چون نوجوانی، جوانی و یا نسل جوان بهصورت غالب با دلالتی احتیاطآمیز و کمابیش منفی و بهعنوان افراد (گروهی) که هم با دردسر و مشکل مواجهند و هم مشکل سازند، معرفی شدهاند[7].
در یک مرور بسیار کلی میتوان گفت که در اوایل قرن نوزدهم مفهوم بزهکار جوان در بحبوحه دغدغههای بزرگتری که بسیاری از جوامع غربی درخصوص بیکاری یا بینظمی اجتماعی و افول اخلاقی جامعه با آن روبهرو بودند، شکل گرفت. در اوایل قرن بیستم مفهوم نوجوان دردسرساز در بطن مسائل و مشکلاتی چون فراغتهای خیابانی و بازار کار جوانان اهمیت یافت. در اواسط قرن بیستم مفاهیم بزهکار مشکلدار رواج یافت که نشان از حضور فزاینده آژانسها و خدمات عرضه شده رفاهی دولتها در آن مقطع (بعد از جنگ جهانی دوم) داشت. بهنظر میرسد سازه دویست ساله جوانی همچنان دغدغهها و نگرانیهای اجتماعی خود را تولید میکند. اگرچه نوع نگرشها و روشها تغییر مییابند. ازسویدیگر بهنظر میرسد که در مورد جوانان، مفاهیم بزهکاری و رفتار ضد اجتماعی از پارامترهای تعریف جرم فراتر رفته و طیف متنوعی از فراغتها و رفتارهای نامناسب را شامل میشود [7].
همچنین با تأکیدی که امروزه بر عاملیت افراد در شکل دادن به هویت و سبک زندگیشان میشود، گروههای سنی و جنسیتهای مختلف عامل و منشأ خردهفرهنگها و سبکهای زندگی خاصی هستند که محققین اجتماعی باید در بررسیهای خود به نقش مؤثر آنها در گروهبندیها و تمایزات اجتماعی توجه کنند[8].
از طرفی دیگر اقتصاد کشور ما در چند سال اخیر بهطور توأمان، هم در وضعیت رکود (در کلیت اقتصاد) و هم رونق (در بخش غیر مولّد) بوده است. از یک طرف به گواهی شاخصهای مختلف اقتصادی یکی از بحرانیترین شرایط خود را میگذراند؛ شرایطی که رکود، بیکاری، تورم، شرایط نامناسب کسبوکار و ورشکستگی ازجمله مختصات آن است[9] و در شرایط آنومیک و شرایط بحرانهای اقتصادی، عامل مهم و تعیینکنندهای که تحتتأثیر این شرایط قرار میگیرد و بهعنوان حلقه واسط بین بحرانهای اقتصادی و اجتماعی است و بهنوبهخود پیامدهای منفی و مخرب بعدی را ایجاد میکند، متغیر آرزوهاست ([10] و [11] به نقل از [9]). از نظر دورکیم آرزوها و خواستهها اگر از حد و اندازه معمول و متعارف خود نیز خارج شود تبدیل به یک منبع رنج و ناراحتی و ناامیدی میشود. با توجه به شرایط رکود اقتصادی، بیکاری، تورم و نامناسب بودن محیط کسبوکار، طبیعی است که بسیاری از جوانان نمیتوانند به خواستها و آرزوهای خود دست پیدا کنند. بنابراین در این شرایط میتوان پیشبینی کرد جوانان دچار ناامیدی و یأس شوند و هرچه آرزوهای آنومیک و مادی بیشتر، یأس و ناامیدی جوانان هم بیشتر باشد. از طرفی احساس بیعدالتی و محرومیت نسبی یکی دیگر از پیامدهای شرایط آنومیک و آرزوهای بلندپروازانه مادی است. جوانان بخش مهمی از نیروی فعال هر جامعه را تشکیل میدهند و درصورتیکه اشتیاق و آرزوهای آنان تحقق نیابد، ممکن است دچار احساس محرومیت شوند و در اثر این احساس، بهجای صرف نیروی خود در سازندگی، به کجروی و انحرافات اجتماعی روی آورند.
در هر جامعهای، افراد هم اهداف فرهنگی جامعه خود را یاد میگیرند و درونی میکنند و هم هنجارها، وسایل و شیوههای مشروع دستیابی به این اهداف را این هنجارهای نظمدهنده یا قواعد اخلاقی، لزوماً با هنجارهای فنی یا کارآمدی یکسان نیستند. بسیاری از شیوهها که از نگاه اشخاص خاصی بیشترین کارایی را در تأمین اهداف دلخواه دارند نظیر اعمال زور، کلاهبرداری، قدرت خارج از حوزه نهادی رفتار قابل قبول است[11]. مرتن میگوید: فرضیه اصلی من این است که رفتار نابهنجار را از دید جامعهشناسی میتوان نشانه ازهمگسیختگی بین آرزوهای معین فرهنگی و شیوههای ساختاریشده اجتماعی در جهت رسیدن به این آرزوها دانست[11].
اولریش بک جامعهشناس اهل آلمان نیز به این واقعیت اشاره دارد که زندگی روزمره انسانها به مرور از قید رسم و سنتهای گذشته در حال رهایی است و تمامی نهادهای مدرن در حال جهانیشدن هستند و درنهایت این امر منجر به ناپدید شدن جامعه صنعتی قدیمی میشود. از نظر برخی متفکران نیز موضوعاتی که برای نسل گذشته بهعنوان بدیهیات در نظر گرفته میشود، برای نسل امروز تصمیمگیری کاملاً آزادانهای بهحساب میآیند.
جوانان، سرمایههای انسانی اصلی برای اهداف توسعه ملی در کشورهای موسوم به جوامع در حال توسعه هستند و در عین حال از بزرگترین چالشهای پیشروی جوامع مذکور در جریان رشد و گذار به توسعهیافتگی محسوب میشوند[12]. ازاینرو نظریهپردازان زیادی در سراسر جهان، در مورد مسائل و موضوعات مختلف جوانان، نظریهپردازی کردهاند. چنانکه یکی از موضوعات مورد بررسی در حوزه جوانان که تاکنون از دیدگاههای مختلف به آن پرداختهشده، مفهوم آرزو است که هرکدام از صاحبنظران این حوزه، از دید خود به این مفهوم پرداختهاند. این مفهوم حتی در اندیشه بسیاری از جامعهشناسان کلاسیک نیز بهصورت گوناگون مطرح بوده است و هریک، هرچند کم، اما به سهم خود به ابعاد مختلف آرزو و کارکرد آن در جامعه اشاره کردهاند.
چنانکه مشاهده میشود نسل جوان ایران علاوهبر آن، در سالیان اخیر، تغییرات سریع جمعیتی، اجتماعی و اقتصادی را نیز تجربه کرده است. جوان بودن جمعیت کشور و متنوع بودن نیازهای آنها جامعه را با انبوهی از خواستهها و نیازها روبهرو کرده است که باعث میشود پاسخگویی به آرزوهای نسل جوان، اهمیت فراوانی بیابد[13]. گذشته از این، «در شرایط آنومیک و شرایط بحرانهای اقتصادی کنونی، آرزوها عامل مهم و تعیینکنندهای هستند که تحتتأثیر این شرایط قرار میگیرد و بهعنوان حلقهی واسط بین بحرانهای اقتصادی و اجتماعی، پیامدهای منفی و مخرب به دنبال دارد» ([10]و [11] به نقل از [9]). درواقع «آرزوها نیز برساخت اجتماعی هستند و ساختارهای بیرونی جامعه بر ذهنیت و زندگی انسانها تأثیر میگذارد»[14].
تفکر آرزومندانه همواره در تاریخ بشر وجود داشته است. هرگاه خیال در واقعیت بیرونی موجود ارضا نشود، به مکانها و دورههایی پناه میجوید که بر پایه آرزو بنا شده است. فرافکنیِ آرزوها و خواستهها به زمانها یا به مکانهای دیگر، ازجمله ابزارهایی است که بشر برای ارضای آرزوهای خود بهکار گرفته است. فقط آن عقاید را میتوان اوتوپیایی خواند که از حدود موقعیت فراتر میرود و به فرافکنیهای آرزو محدود نمیماند و بر نظام تاریخیاجتماعی موجود اثر تغییردهنده میگذارد. هر نوع خیالپردازی و توهمی که صرفاً در سطح فردی میماند و حتی آنقدر واقعی نیست که کوچکترین تحرکی بهوجود آورد، ذهنیت اوتوپیایی نیست.
اتوپیاها شامل ویژگیهایی هستند ازجمله:
تأثیر پذیرفتن تفکر اوتوپیایی از خاستگاه اجتماعی آن: هر اوتوپیا محصول آرزوها و تلاشهای یک قشر اجتماعی خاص در دوره معین تاریخی است. ازاینرو است که میتوان گفت: «کلید فهمپذیری اوتوپیاها موقعیت ساختاری آن قشر اجتماعیای است که در هر زمان معینی، از آن اوتوپیاها پشتیبانی میکند».
وابستگی تفکر اوتوپیایی به زمان و تاریخ: تفکر اوتوپیایی به عنصر زمان و تاریخ تعلقخاطر دارد. زمان جایگاه ویژهای در تفکر اوتوپیایی دارد. اوتوپیا در زمان حال قرار ندارد. یا در گذشته بوده و قرار است که بازگشتی به آن صورت گیرد یا در آیندهای نامعلوم بنا خواهد شد.
دگرگونی مداوم اوتوپیاها: اوتوپیا بازتابدهنده آرزوهای تحققنیافتنیِ قشرهای اجتماعی است. تغییراتی که بهمرور در طبقات اجتماعی رخ میدهد، بهسرعت در اوتوپیای آنها تجلی مییابد؛ به همین سبب اوتوپیاها مدام در حال تغییر است[15].
این گزارش به دنبال بررسی نظریههای مختلف درباره آرزوهای جوانان در حوزه مشارکت اجتماعی و حکمرانی است. ازاینرو، جهت بررسی عوامل مؤثر بر آرزوهای جوانان، در ادامه نظریات مختلف این حوزه بررسی خواهند شد.
امروزه در حیات اجتماعی انسان، حجم بیسابقهای از دادهها تولید و مبادله میشود؛ بهنحویکه برخی از این پدیده با عنوان «سیل دادهها» نام میبرند. چنین دادههایی فرصتهای جدیدی برای فهم کمّی نظامهای اجتماعی پیچیده در اختیار ما قرار میدهند. فهم کمّی این نظامهای پیچیده در سالهای اخیر به ایجاد رشتهای جدید موسوم به علوم اجتماعی محاسباتی انجامیده است. اوضاع عمومی در جهان جدید بهگونهای است که فهم پیچیدگیهای جوامعِ بههمپیوسته برای پیشبینی و رفع بحرانهای اقتصادی، مالی، بهداشتی، اجتماعی، سیاسی و... ضرورت عاجل دارد. علوم اجتماعی کلاسیک اساساً قابلیتهای اندکی برای فهم دینامیسم پیچیده جهان دیجیتال دارند؛ به همین دلیل، به جهتگیری علمی جدیدی برای فهم این جوامع نیاز است. ازاینرو است که میتوان گفت چنان بهنظر میآید که علوم اجتماعی در آستانه ابداع مجدد پژوهش اجتماعی برای صور جدید اجتماعی قرار دارد.
پدیدههایی مانند گسترش بیماریهای پاندمی، انفجار جمعیتی، بحرانهای جهانی و تعارضات قومی و دینی بهنوبهخود نشان میدهند که جهان کنونی با مسائل و معضلات بسیار پیچیده اجتماعی و سیاسی مواجه است. سرعت تغییر در جوامع انسانی و پیچیدگی آن پیش از این هرگز بهاندازه امروز نبوده است. مشخصه نظامهای اجتماعی پیچیده کنونی لایههای هستیشناختی متکثر با پیوندهای چند جهت است. علاوهبر این، ویژگیها و فرایندهای دگرگونی در این نظامهای پیچیده تداخلات و وابستگیهایی بههم دارند که خود وضعیت را بغرنجتر میسازند. بهطورکلی، فهم دینامیسم و پیچیدگی جوامع کنونی عمدتاً از دسترس علوم کلاسیک خارج است. این موارد دانشمندان علوم اجتماعی را بهسمت نوآوریهایی برای فهم این پدیدههای پیچیده و متداخل کشانده است. بهتعبیری، تغییر ابژه علوم اجتماعی به تغییر در شیوهها و عملکردهای خود این علوم انجامیده است و امروزه شاهد تغییر صحنه علوم هستیم. علوم اجتماعی محاسباتی بهعنوان حوزه علمی در حال ظهور و در میانه علم آمار، علوم رایانهای و علوم اجتماعی تعریف شده است[16].
علوم اجتماعی محاسباتی بهطورکلی به پژوهش در رفتار انسان و تعاملات اجتماعی، با استفاده از قابلیتهای کامپیوتر و کلاندادهها اشاره دارد. این پژوهشها عموماً شامل سه مؤلفه اصلی هستند:
علوم اجتماعی محاسباتی امکان انجام مطالعاتی را در اختیار پژوهشگران قرار میدهد که تا پیش از این حتی تصور آن دشوار بود. علاوهبر این، به آزمون نظاممندترِ نظریهها مساعدت فراوانی میکند و امکان تکرار و همتاسازی مطالعه را افزایش میدهد. این دو عامل اخیر به علوم اجتماعی محاسباتی امکان میدهد تا به مرتبه بالایی از موقعیت علمی دست یابد[17].
علوم اجتماعی محاسباتی قلمرویی از علم است که بنابه ماهیت میانرشتهای آن، چهارراه و محل ملاقات رشتههای گوناگون است؛ ازجمله ریاضیات، آمار، علوم کامپیوتر، علوم اجتماعی و علوم زیستی[16]. ریاضیات مدرن، بهویژه ریاضیات الگوریتمها و آمار، عینیت خود را از اعتبار بینالاذهانی براهین فرمال میگیرند. براهین ریاضی چشماندازی غیرفردی دارند و به همین دلیل، از پیشداوریهای فردی فراتر میروند و اجماعی بینالاذهانی بهوجود میآورند. چنانکه میدانیم، ماکس وبر در ادامه سنت نوکانتی بادن (هاینریش ریکرت و ویلهلم ویندلباند) و علوم طبیعی را قانونمحور میدانست. بهعبارت دیگر، دانشمند علوم طبیعی کافی است ابژههایش را در زنجیرهای علّی و معلولی بنشاند تا ذیل قانونی عام قرار گیرند. بدین ترتیب در علوم طبیعی ریاضی، با نظر به قوانین کلی که سرشتی غیرفردی دارند، امور جزئی طبقهبندی و تبیین میشود؛ اما فهم معنای رویدادهای انضمامی تاریخی، شبیه فهم انسانی تاریخی است که نگرش و ارادهای مختص خود دارد و برحسب امکان و تفرد عمل میکند، نه ضرورت و قانون کلی؛ به همین دلیل است که علوم انسانی فردمحور هستند نه قانونمحور. آنچه علوم اجتماعی محاسباتی را از دیگر انواع علوم اجتماعی متمایز میکند، در وهله اول الگوریتمهایی علمی هستند که استنباط آماری در چارچوب آنها انجام میشود. همین نکته به این علوم، اعتباری عینی اعطا میکند که دیگر انواع علوم اجتماعی بهره کمتری از آن دارند. بهعبارتی، ویژگی قانونمحوری علوم طبیعی ریاضی به پدیدههای اجتماعی نیز سرایت مییابد. حتی اگر تفاوت این علوم را در نوع صورتبندی مفاهیم بدانیم، در میانرشتهای علوم اجتماعی محاسباتی میتوان با صورتبندی کیفی مفاهیم همراه با مکانیزاسیون روش، بهسرعت و دقت بالا دست یافت.
علوم اجتماعی پویاییهای سازمانهای اجتماعی را در تمامی لایههای تحلیل، ازجمله شناخت، تصمیمگیری، رفتار، گروهها، سازمانها، جوامع و نظام جهانی بررسی میکند. علوم اجتماعی محاسباتی، پیگیری یکپارچه و بینرشتهای همین پژوهش اجتماعی با تأکید بر پردازش اطلاعات و از طریق محاسبات پیشرفته کامپیوتری است. علوم اجتماعی محاسباتی رویکردی نو به جمعآوری و پردازش دادههاست که از طریق ابزارها و الگوریتمهای هوش مصنوعی به تحلیل کلانداده میپردازد. از مزیتهای استفاده از این رویکرد سرعت بالا، حجم زیاد داده، تنوع فراوان، صحت دادگان و نزدیکی نتایج به وضعیت واقعی ذهنی کنشگر است[18]. در این رویکرد، روش جمعآوری دادهها خزش صفحات شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، تلگرام، توئیتر و اینستاگرام است. برای تحلیل نیز از روش تحلیل شبکه، متنکاوی یا... استفاده میشود.
روش متنکاوی در تحلیل دادههای کلان کیفی که از روشهای ترکیبی محسوب میشود، از نوعی رویکرد استقرایی بهره میگیرد؛ یعنی روند شکلگیری نظریه در این استراتژی حرکت از جزء بهکل است: از دادهها میآغازد و در حین پژوهش، نظریهها را درگیر و دادهها را تفسیر میکند. این روش جامعهشناسیشناختی که به بهرهگیری از هوش مصنوعی در مراحل مختلف جمعآوری داده متکی است، از طریق گفتار انسانی مراقبت میشود و از ابتدا تا انتها متفطن حساسیت نظری است.
دادهها در این روش، به صراحت و با درخواست مستقیم از کاربر بهدست آورده نمیشود (برای مثال درخواست پر کردن پرسشنامه یا گیمیفیکیشن)؛ بلکه برای ساخت پروفایل کاربر از دانش معنایی، یادگیری ماشین، کاربرد زبانهای هوش مصنوعی و ابزار تحلیل کلمات و پردازش زبان طبیعی بهرهبرداری میشود. توضیح بیشتر آنکه در این روش، ابتدا مجموعهای از اسناد مرتبط (که بالقوه حاوی پاسخی به پرسش اساسی پژوهش هستند) جمعآوری میشود؛ سپس ازآنجاکه یافتن گروه کوچکی از کلمات مستقیم معمولاً ناممکن است، یک فرهنگ لغت مرتبط با زمینه بحث تهیه میشود؛ در وهله بعد، این واژگان با توجه به نظریات مرتبط وزندهی شده و جدول کلمات کلیدی تهیه میشود.
چنانکه در روشهای کیفی، پژوهشگر با مفاهیم حساس وارد جمعآوری داده میشود و راهنمای مصاحبه را طراحی میکند، اینجا نیز جستجوی کلیدی با مفاهیم حساس برآمده از نظریات انتخاب میشود.
گام بعدی جمعآوری داده از میان کلاندادهها با توجه به جدول بهدست آمده در مرحله پیشین است، که طبقهبندی و حک و اصلاح نمونه دادهها در خلال کار انجام میشود. چنانکه در نظریه زمینهای جمعآوری و تحلیل داده همزمان رخ میدهد، اینجا نیز جمعآوری و تحلیل داده همزمان انجام میپذیرد.
بعد از جمعآوری دادهها، گامهای بعدی انجام میشود که برخی بر بعضی دیگر اولویت دارند. برای مثال، تحلیل کاربران اسپم بهدلیل نیاز به خروج آنها از پژوهش، مقدم بر سایر گامها انجام میشود[18]. همچنین دادههای مرتبط از نامرتبط جدا شده و دادهها برای دادهکاوی آماده و تمیز میشوند.
نمونهبرداری نظری ما، فرایند جمعآوری داده برای تولید نظریه است که بدان وسیله تحلیلگر همزمان دادههایش را جمعآوری، کدگذاری و تحلیل میکند و تصمیم میگیرد برای بهبود نظریه خود تا هنگام ظهور آن، در آینده چه دادههایی را جمعآوری و در کجا پیدا کند؟
در ادامه، انواع تحلیلهای زیر بهترتیب درباره دادهها انجام میشود: تحلیل واژگان، تحلیل همبستگی، تحلیل زبانی و فرهنگی، تحلیل معنایی، تحلیل احساسات، تحلیل مشابهت و همانندی (مقولهبندی و دستهبندی)، تحلیل توالی، تحلیل شدت، تحلیل کشف بینظمی و تحلیل نشانه[18].
در تحلیل متن بعد از آمادهسازی دادهها، نمونهای تصادفی از دادههای برهه زمانی مدنظر این گزارش انتخاب میشود. تحلیل بهروش محتوای کیفی بوده است. در این روش، پستها در دو نوع کدگذاری باز و محوری منظم و مقولهبندی شدند. همچنین برای تشخیص گرایش سیاسی کاربران از هوش مصنوعی استفاده شده است. در این روش، 100 پست اخیر هر کاربر بررسی شده و با تطبیق با شبکه روابط کاربران، گرایش سیاسی وی سنجیده شده است[19].
همچنین، تحلیل احساسات پستها از طریق بررسی لحن جملات در حجم انبوه انجامشده است[20]. تحلیل احساسات، فرم و مرحلهای از دادهکاوی است که در آن بر مفاهیم خوب / بد، علاقه / عدم علاقه، عشق / تنفر و امثال آن تمرکز میشود[18]. این روش نوعی طبقهبندی با ناظر پستهاست که تشخیص ابتدایی آن براساس اطلاعات شخصی کارشناس انسانی انجام میشود؛ اما در گامهای بعد، این طبقهبندی متون و پستها توسط الگوریتمهای یادگیری ماشین به سه دسته مثبت، منفی و خنثی انجام میشود.
ابتدا در این گزارش مدلسازی نظری با استفاده از ادبیات و پیشینه پژوهشی انجام میشود، بعد از آن در گزارشهای آینده، سنجش مشارکت از طریق علوم اجتماعی محاسباتی انجام خواهد شد.
3-1. پیشینه مطالعاتی
مرور کلی ادبیات تحقیق نشان میدهد که مطالعات اندکی بهصورت اختصاصی در حوزه آرزوها انجامشده است. به همین جهت، در این گزارش در راستای مرور ادبیات تحقیق، از مطالعاتی که روی جوانان و در زمینه مفاهیم مشابه آرزو انجامشده و برای این تحقیق مفید است نیز کمک گرفته شد.
جدول 1. پیشینه پژوهشی مرتبط با موضوع گزارش
ردیف |
پژوهشگر |
عنوان پژوهش |
تاریخ |
خلاصه یافته پژوهشی |
1 |
رضا امیدی[21] |
سیاستگذاری اجتماعی و مسئلهی امید؛ مطالعه ارزیابی جامعه از آینده در پیمایشهای ملی دهه 1390 |
1400 |
ارزیابی جامعه از آینده بهنوعی نقد وضعیت و سیاستهای فعلی و پیشین است؛ ارزیابی امیدوارانه ایرانیان از آینده روندی کاهشی دارد. براساس یافتههای این دو پیمایش مردم از یکسو خود را در مواجهه با مجموعهای از مشکلات نظیر بیکاری، فقر، فساد، و تبعیض میبینند و بر این باورند که این مسائل مدام در حال افزایش است و ازسویدیگر نسبت به موفقیت دولت برای حل این مسائل کاملاً ناامید و نامطمئناند. |
2 |
ایرج فیضی، هوشنگ نایبی و سعید معیدفر[9] |
1397 |
از دیدگاه نظریه آنومی، آرزوها و اهداف افراد یکی از عوامل و مکانیسمهایی است که بحرانهای اقتصادی را به مسائل و آسیبهای اجتماعی تبدیل میکند. آرزوی پول و ثروت آرزوی اول حدود یکچهارم از جوانان است. آرزوهای آنومیک بر احساس آنومی، ناامیدی، احساس محرومیت، نارضایتی از زندگی و درنهایت کجروی بهطور معناداری تأثیرگذار است. |
|
3 |
محمد سعید ذکایی[22] |
1396 |
فرصتهای جوانان برای تجربه استقلال، ورود به بازار کار و گذار موفق به بزرگسالی فرصتهایی محدود و رقابتی هستند و در این مسیر طبقه، جنسیت و مکان زندگی الگوهای متفاوتی را پیشروی آنها قرار میدهند. |
|
4 |
مریم قاضینژاد، فاطمه رهنما و کلهر کیان |
1394 |
قریب نیمی (45 درصد) از پاسخگویان جوان، طرد اجتماعی عینی (محرومیت چندگانه و مزمن مادی و غیرمادی) را در مسیر حیات و کلیت زندگی خود، به میزان قابل ملاحظهای (میانگین 34) تجربه کردهاند. نیز حدود نیمی از آنان، با طرد ذهنی (احساس بیرونافتادگی و محرومیت اجتماعی) شدید (میانگین 68/7) هم سازند. |
|
5 |
سازمان ملی جوانان |
1389 |
شناخت نگرشها و رفتارهای اجتماعی و فرهنگی جوانان در سراسر کشور |
|
6 |
پیام روشنفکر و محمدسعید ذکایی[23] |
1385 |
جنبههای هنجاری سرمایه اجتماعی با کلیه گرایشهای داوطلبانه رابطه مستقیم دارد. داوطلبان کسانی هستند که گرایشهای اعتراضی- رادیکال بالاتری داشته و از اعتماد کمتری به نهادهای حکومتی برخوردارند. یافتههای این پژوهش بیشتر منطبق با استدلال بهکار رفته در آثار ادواردز و فولی (1997) است که در آن از دمکراسی بهعنوان نهادینهسازی بیاعتمادی تعبیر میشود. |
|
7 |
سینا شیخی و فروزانفر[24] |
1402 |
سطوح مشارکت مردم در تصمیمگیری، نظارت و اجرا بررسی شده است و با بررسی وضع موجود این سطوح در عالم واقع و قوانین و مقررات موجود ریشه و عوامل تأثیرگذار واکاوی شدهاند. |
|
8 |
ابوذر رفیعی قهساره |
راهکارهای ارتقای مشارکت در انتخابات (مطالعه موردی کانادا، انگلیس، فرانسه، نروژ و بلغارستان) |
1390 |
بر دو مجموعه عوامل محیطی و سیستماتیک (میزان تأثیرگذاری انتخابات، رقابتی بودن انتخابات، ماهیت نظام حزبی، میزان هزینه انتخاباتی، مدت زمان فاصله بین دو انتخابات، استفاده از فناوریهای جدید) عوامل فردی و اجتماعی (سن، آموزش، میزان علاقه به سیاست و...) تأکید شده است. |
9 |
حسن کریمیفرد |
|
1402 |
مشارکت بالای رأیدهندگان در انتخابات به مقامات مقبولیت میبخشد، اقتدار نظام سیاسی را افزایش میدهد و منجر به کاهش خشونت و بیثباتی میشود، اما زمانی که مشارکت سیاسی کاهش یابد پایداری و کارآمدی نهادهای سیاسی مورد پرسش قرار میگیرند. گزارش پیشرو تلاش دارد تا به بررسی الگوهای تحلیل رفتار رأیدهی در کشورهای مختلف بپردازد. |
10 |
محمدحسین پناهی و سمیهسادات بنیفاطمه[25] |
1394 |
فرهنگ سیاسی زنان بر روی مشارکت سیاسی آنان تأثیر میگذارد. همچنین همه مؤلفههای فرهنگی و سیاسی، شامل نگرش نسبت به نظام سیاسی، نخبگان سیاسی حاکم، دانش، نگرش زنان نسبت به توانمندی سیاسی خود و هنجارمند دانستن مشارکت سیاسی زنان با مشارکت سیاسی زنان رابطه معنادار مثبت نشان میدهند. |
|
11 |
زارعزاده ابرقویی، رسول[26] |
1396 |
فرایند بسیج و رأیِ لیستی نه یک رفتار سلبی، اعتراضی و کنشی یکسویه، که کنشی ایجابی و دوسویه است و در صورت مهیا بودن شرایط و بسترها، دوباره تکرارپذیر خواهد بود. |
|
12 |
عباسنیا و پاکنیت و مصفا[27] |
بررسی چگونگی تأثیر حوزه عمومی مجازی بر مشارکت سیاسی. سیاستگذاری عمومی |
1402 |
بهرهمندی از حوزه عمومی مجازی میتواند در تقویت مشارکت سیاسی مؤثر باشد. |
اسناد بالادستی کشور تأکید ویژهای بر مشارکت مردم داشتهاند. برخی از این تأکیدات در جدول زیر قابل مشاهده است:
جدول 2. پیشینه تقنین مرتبط با موضوع گزارش
ردیف |
قانون |
بخش |
خلاصه |
1 |
قانون اساسی |
مقدمه، اصول ( ۳ و ۸ و 27 و 44 و 56 و 59 و 100) |
مشارکت در سطوح مختلف تصمیمگیری، نظارت و اجرا |
2 |
سیاستهای کلی و برنامه سوم توسعه |
مواد (۱۰۴)، (۱۵۷)، (۱۵۸) و (۱۸۲) |
گسترش و عمق بخشیدن روحیه تعاون و مشارکت عمومی و بهرهمند ساختن دولت از همدلی و تواناییهای عظیم مردم |
3 |
سیاستهای کلی و برنامه چهارم توسعه |
مواد (۵۲)، (۶۹)، (۷۱)، (۹۵)، (۹۷)، (۹۸)، (۱۰۴)، (۱۰۶)، (۱۱۰)، (۱۱۱)، (۱۱۲)، (۱۱۹)، (۱۲۶)، (۱۳۰) و (۱۴۰) |
مشارکت دادن مردم در امور عمومی و اقتصادی |
4 |
برنامه پنجم توسعه |
بند «۳۶» |
تقویت حضور و مشارکت مردم در عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی |
5 |
بیانیه گام دوم |
همه بندها |
جوانان؛ محور تحقق نظام پیشرفته اسلامی |
رهبر معظم انقلاب همواره به نقش جوانان در توسعه و پیشبرد کشور تأکید داشتهاند. اوج تبیین این اهمیت در بیانیه گام دوم رخ داد. همانطور که جوانان در دهه ابتدای انقلاب با تکیهبر روح ایمان دستاوردهای بزرگی خلق کردند، امروز نیز امید اصلی برای رفع مشکلات کشور، نیروی عظیم جوانی است. امروز یکی از مسائل اصلی کشور، مشارکت مردم در امور مختلف است. رهنمودهای دین مبین اسلام در کنار آموزههای نوین حکمرانی، یادآور مشارکت فعال و مسئولانه مردم میشوند. امروزه در کشورهای مختلف جهان در فرایند توسعه حوزههای مختلف اقتصادی، فرهنگی، سلامت، سیاسی و اجتماعی، مشارکت حرف اول را میزند.
بازتوصیف مبانی توسعه کشور گویای آن است که در مقاطع کوتاهی به چارچوب الگوهای مشارکتی و پایین به بالا، در رشد و پیشرفت جامعه توجه شده است. این رهیافت مردمی، البته مقدمات دیگری دارد که ازجمله: در نظر گرفتن میزان تولید ناخالص ملی، در کنار عوامل دیگری مانند تواناییهای فردی، شخصیت، بهداشت و آموزش، آزادی، کمال، سعادت و خوشبختی عموم افراد جامعه در روابط و مناسباتی عادلانه، انسانی و کارآمد و پذیرش تفاوتها و به رسمیتشناختن «چند فرهنگی» در جوامع؛ امری که فرهنگهای بومی و محلی را ارزشمند میداند و تلاش میکند از دل مشارکت بومیان، مدلی بومزاد مبتنیبر داشتههای هر بوم و فرهنگ پیشنهاد کند. درواقع توسعه بومی با رشد اقتصادی برانگیخته نمیشود؛ بلکه از لحاظ اجتماعی و زیستمحیطی، با اقتصاد «اخلاقی» یا فرهنگی برانگیخته شده است. منشأ توسعه بومی، فرهنگ بومی است؛ یعنی توسط فرهنگ برانگیخته و با معیارهای فرهنگی هدایت میشود؛ چراکه کل مفهوم و عمل توسعه، بازتابی از هژمونی شمال غربی برای بقیه کشورهای جهان است که در دایره شمال غربی جای نمیگیرند. برای نمونه الگوی اکوویلیج استراتژی کلنگری است که بر سطح محله تأکید میکند، از رویکرد اکوسیستم در زیستگاههای اشتراکی خودبسنده متأثر است و ارزشهای جامعه و پیوندهای اجتماعی را در نظر میگیرد. همچنین انسان تقریباً در همه نظریات توسعه، از جنگ جهانی دوم به اینسو، ابزار و هدف توسعه تلقی شده و در اکثر نظریات نقش فعال انسان و مشارکت او در فرایند توسعهیافتگی، بهصورت توسعه از پایین به بالای جوامع موضوعی پذیرفتهشده و محل تأکید است.
توسعه مشارکتی نیاز فوری کشور است و نبود مدل موفق برای مشارکتدادن مردم در امور مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، پیامدهای سوء خود را در بحرانها و اعتراضات خیابانی نشان خواهد داد. انرژی موجود در حضور مردم همواره محل تأکید امامخمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب و حتی اسناد بالادستی کشور همچون قانون اساسی و سیاستهای کلی برنامههای توسعه بوده؛ اما در میدان عمل، جایگاه بخش مردمی نسبت به بخشهای خصوصی و دولتی نیازمند ارتقاست. جایگاه پایین تعاونیها در اقتصاد ایران، اکتفا به نقش اجرایی مردم و کمرنگ بودن نقشهای نظارت و تصمیمگیری مردمی در اسناد و برنامهها، نشان از ضرورت سیاستگذاری و برنامهریزی برای ارتقای بخش مردمی کشور دارد.
با توجه به ادبیات نظری توسعه مشارکتی، تجربه موفق کشورها در بهرهگیری از ظرفیت مردم، رهنمودهای امام و رهبر انقلاب، ضرورت مشارکت مردم در شکلگیری ایرانی قوی، میتوان با مبنا قراردادن نگاه اجتماعی و توجه به مسئله مشارکت عمومی مردم، سیاستهای کلی را تدوین کرد و برای اجرای صحیح آنها، برنامه را با محوریت مشارکت عمومی مردم پیگیر شد.
در سالهای اخیر ایران با پیچیدگیهای سیاسی بسیاری روبهرو شد. ازجمله مهمترین آنها رخدادهای اعتراضی سالهای 1388، 1396، 1398 و 1401 با محوریت جوانان بود. بررسی این اعتراضات در کنار کاهش آمار رسمی مشارکت حمایتی در انتخاباتها از سال 1388 تاکنون، نشاندهنده چالش بزرگ سیاستگذاری در حوزه مشارکت است.
نمودار ۱. میزان مشارکت مردمی در سیزده دوره انتخابات ریاستجمهوری
مأخذ: دادههای خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا).
بیشترین میزان مشارکت مربوط به انتخابات دوره دهم در سال 1388 با 85 درصد مشارکت و کمترین میزان مشارکت مربوط به انتخابات سال 1400 با 48.8 درصد مشارکت بوده است. بررسیها نشان میدهد نرخ کلی نزولی بوده، اما در برهههایی بهواسطه ایجاد عواملی مشارکت مردمی افزایش یافته است. از مهمترین عوامل کلان افزایش مشارکت، حضور پرشور جوانان و راهاندازی کارزارها و کمپینهای تبلیغاتی رسانهای و میدانی بوده که سبب افزایش حضور سایر اقشار نیز شده است [6].
نمودار۲. میزان مشارکت مردمی در یازده دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی
مأخذ: همان.
از زمان انتخابات مجلس اول تا مجلس دهم، کمترین میزان مشارکت به مجلس اول و هفتم بهترتیب با ۵۲.۱۴ و ۵۱.۲۱ درصد و بیشترین آن هم به دوره پنجم انتخابات با مشارکت ۷۱.۱ درصدی اختصاص داشت، اما انتخابات دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی رکورد کمترین میزان مشارکت را در طول تاریخ انقلاب اسلامی را شکست. در این زمینه هم نرخ کلی نزولی بوده، اما در برهههایی مانند سال 1374 و 1390 با ایجاد عواملی، مشارکت مردمی افزایش یافته است.
در حال حاضر جمعیت ایران جمعیتی جوان و میانسال است و بیش از دوسوم این جمعیت در سن فعالیت و کار به سر میبرند. جمعیتشناسان پنجره جمعیتی را هدیه جمعیتی مینامند، زیرا گذار ساختار سنی و پنجره جمعیتی بستری برای رشد و توسعه اقتصادی کشور محسوب میشود. در ایران گذار جمعیتی به مرحله کاهش توأم نرخ باروری و نرخ مرگومیر رسیده و ساختار سنی جمعیت در مرحله میانسالی قرار گرفته است. در چنین شرایطی با رسیدن سهم جمعیت مولد یا بالقوه فعال از نظر اقتصادی (سهم جمعیت 1۵ تا ۶۴ ساله) به میزانهای حداکثری خود یعنی حدود 70 درصد کل جمعیت کشور، «پنجره فرصت جمعیتی» در ایران فراهم شده و به فعل در آمدن این فرصت، مستلزم توجه ویژه جوانان و سیاستگذاری و برنامهریزی شایسته برای بهرهگیری هرچه بیشتر از ایشان است. طبق بررسیهای صورت گرفته، فاز پنجره جمعیتی در ایران حدوداً از دهه 1380 آغاز شده و تا حدود دهه 1۴30 ادامه خواهد یافت[28].
نمودار ۳. روند تغییرات سهم گروههای عمده سنی جمعیت کشور و فاز پنجره فرصت جمعیتی در ایران
––––
مأخذ: سازمان ملل، 2017 (پیشبینی جمعیت با سناریوی حد متوسط باروری).
نرخ مشارکت از مهمترین شاخصهای ارزیابی بازار کار و اقتصاد یک کشور بهشمار میآید. نرخ مشارکت اقتصادی به متغیرهایی چون جمعیت فعال و جمعیت در سن کار که در دل خود جمعیت غیرفعال را نهفته دارد، وابسته است. روند تغییرات نرخ مشارکت اقتصادی نزولی بوده و از طرفی نرخ مشارکت اقتصادی ایران پایینتر از نرم جهانی (۶۰ درصد) است که نشان از آن دارد که درصد قابلتوجهی از جمعیت در سنین فعالیت در بازار کار حضور ندارند و درحقیقت از زمره جمعیت فعال کشور خارج هستند. این مسئله ممکن است دلایل گوناگونی داشته باشد، اما درمجموع بهمعنای عدم توانایی جامعه در مدیریت سرمایه انسانی، بهکارگیری آن و نیز نابسامانی شرایط اقتصادی است[28].
در طول مسیر پرفراز و نشیب کشور ایران، جوانان توانستهاند با حضور خود رخدادهای مهمی را ذیل مسئله نظم و تغییر، یا حمایت و اعتراض به مدل حکمرانی کشور رقم بزنند. این مهم ضرورت بررسی این قشر را برای حکمرانی بیشاز پیش گوشزد میکند. جوانان بهعنوان یک سازهی اجتماعی، فرهنگی و زیستی که زمینهساز و پاسخگوی تغییرات اجتماعی هستند، به موضوعی جاذب و محوری در گفتمانهای مختلف در حوزه عمومی و نیز محافل دانشگاهی تبدیل شدهاند. آنچه به روشنی بر گزارههای بهدست آمده از این گفتمانها تأثیرگذار است، دریافت از مفهوم جوانی و تلقی نسبت به ذهنیت، نگرش و تمایلات رفتاری این گروه است که تأثیر خود را علاوهبر نظریهپردازیهای اجتماعی، بر سیاستگذاری و برنامهریزی اجتماعی برای این گروه بر جای گذاشته است. ازسویدیگر، شتاب و تنوع تغییراتی که جامعه در حال گذار ایران تجربه میکند و تحولات ساختاری و نهادیِ ملازم با آن ابعاد پیچیدهتر و مهمتری به مسائل جوانان بخشیده است، بهگونهای که میتوان گفت ماهیت مسائل و شرایطی که جوانان خود را در آن مییابند و رشد میدهند نسبت به آنچه نسل گذشته آنها تجربه کرده است، تفاوتهای اساسی کرده است. ازجمله تحولاتی که ضرورت بازاندیشی در جایگاه جوانان و جوانی در جامعه ایران را پراهمیت میسازد، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
آنچه بر این پیچیدگی میافزاید، تعارضهایی است که بسیاری از جوانان بر سر انتخابها، اهداف و آیندهنگری خویش با آن مواجهاند. روشن است که این ابهامها و عدم قطعیتها به همان اندازه که به فرصتها و انتخابهای افزایش یافته و عاملیت جوانان مربوط شود به محدودیتها و شرایط ساختاریای که در آن زیست میکنند نیز مربوط است. بدین ترتیب، چالش اصلی در تدوین هر اثری در جامعهشناسی جوانان نشان دادن این پیچیدگیها و تغییرپذیریها در تجربه جوانی و مفهومسازی از آن و پیچیدگیهایی است که گذر جوانان به بزرگسالی به دنبال دارد[23].
در پژوهشهای مختلفی به بررسی عوامل مؤثر در شکلگیری آرزوهای جوانان و مشارکتهای حمایتی و اعتراضی ایشان اشاره شده است. جدول زیر بهاختصار به این عوامل اشاره کرده است.
جدول 3. عوامل مؤثر در مشارکت جوانان در پژوهشهای پیشین
ردیف |
پژوهشگر |
تاریخ رفرنس |
عنوان پژوهش |
عوامل مؤثر در مشارکت جوانان |
1 |
علیرضا حدادی و همکاران[4] |
1402 |
کشف ترجیحات اخلاقی در رسانه اجتماعی توئیتر (مطالعه کیفی انتخابات سال1396) |
گروهگرایی، توجهگرایی، مسئولیتپذیری، بیاعتمادی و ارزشگرایی |
2 |
تدا اسکاچپل |
1399 |
دولتها و انقلابهای اجتماعی |
فشارهای بینالمللی خارجی، دگرگونی روابط درون ساختار اجتماعی و روابط میان جامعه و حاکمیت |
3 |
تد رابرت گر[29] |
1388 |
چرا انسانها شورش میکنند |
محرومیت نسبی |
4 |
کاستلز |
1395 |
شبکههای خشم و امید |
فقر یا بحرانهای اقتصادی، فقدان دمکراسی، تهیشدن فرهنگی، ناامیدی شخصی، آشکار شدن فساد و دروغگویی سیاستمداران، مورد شک واقع شدن رسانهها، بیاعتمادی عمیق به نهادهای مدیریتکننده جامعه (بهویژه نهادهای سیاسی)، احساس حقارت ناشی از خودبینی صاحبان قدرت اعم از قدرت مالی، سیاسی یا فرهنگی، جستجوی کرامت، بیعدالتی بنیادین موجود در جامعه، تناقضات و تضادهای موجود در جوامع خاص |
5 |
ابراهیم حاجیان و دیگران |
1397 |
اعتراضات و ناآرامیهای دیماه سال1396 تحلیلها و برآوردها |
ناامیدی اجتماعی، کینهتوزی، محرومیت نسبی، ارزیابی از وضعیت نامناسب اقتصادی و معیشتی، ناکارآمدی مسئولان، شبکههای اجتماعی مجازی، مطالبات اعتراضی نسل جوان، تعارض فرهنگی و هویتی، فرسایش سرمایه اجتماعی، پیامدهای پنجره جمعیتی، فاصله دولتملت، نابرابری طبقاتی، سیاست طردگرا و تحقیر و سیاست خارجی |
6 |
مرتضی نوروزپور |
1398 |
تحلیل اعتراضهای سیاسی دیماه سال 1396 |
نیازهای ذهنی مانند تبعیض و تحقیر |
7 |
آصف بیات |
2018 و 1389 |
خشمی که به اعتراضات ایران دامن زد» و «طغیان طبقه متوسط فرودست |
منزلت شأن طبقه متوسط |
8 |
سعید مدنی و همکاران |
1399 |
آتش خاموش؛ نگاهی به اعتراضات آبانماه سال 1398 |
نارضایتی عمومی، ناامیدی از توانایی نظام در حل مشکلات، فروپاشی اجتماعی، تقویت شبکههای اجتماعی و افزایش روشهای خشونتآمیز |
9 |
سردارنیا |
1401 |
تحلیل اعتراضات صنفی- اجتماعی اخیر در ایران از منظر نظریه سیاست خیابان |
فقر و مشکلات معیشتی، تضاد طبقاتی، فساد طبقاتی، نظام سیاسی موجود، فساد مدیریتی و اداری، ایدئولوژیگرایی، تبعیض، قشرینگری، حمایت و تهییج اجتماعی |
10 |
افشین شاهی و احسان عبده تبریزی |
2020 |
تظاهرات ایران، چالشهای اعتراضات سیاسی در ایران |
انسداد سیاسی و مشکلات اقتصادی |
11 |
امید نوبخت و همکاران |
1399 |
مدیریت اعتراضات اجتماعی در ایران |
فقر و انگیزههای اقتصادی، فساد دستگاههای دولتی، نابرابریهای قانونی، فرهنگی و جنسیتی و آزادی بیان و ریشههای خارجی همچون تحریم، ترویج فرهنگ و سبک زندگی غربی |
12 |
افشون |
1400 |
چیستی و دلایل اعتراضات شیعیان عراق در دولتهای اخیر |
محاکمه مفسدین در تمام بدنه دولت، تغییر قانون اساسی عراق، پایان دادن به نمادهای اشغالگری و لغو توافقنامه امنیتی با آمریکا |
13 |
ذوالفقاری[30] |
1402 |
فراتحلیل عناصر مؤثر بر مشارکت سیاسی در انتخابات ملی جمهوری اسلامی ایران: پژوهشهای بازه زمانی 1401-1396. |
عوامل فرهنگی همچون سبکزندگی، شبکه ماهوارهای، تقدیرگرایی، سرمایه فرهنگی، رسانه داخلی، رسانه خارجی، باورهای دینی و عوامل اجتماعی همچون تعلق طایفهای-قومی، اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی، ناکامی اجتماعی، احساس تبعیض اجتماعی بر مشارکت افراد در انتخابات اثرگذار است. |
14 |
حقیقیان و مرادی |
1393 |
اثر از خودبیگانگی در ایجاد و شکلگیری رفتارهای اعتراضی جمعی (مورد مطالعه: جوانان شهر کرمانشاه). |
ازخودبیگانگی جوانان |
15 |
مقاتل و حراقی[31] |
1390 |
ارائه مدل ساختاری سرمایه اجتماعی و مشارکت اجتماعی، سیاسی و ورزشی جوانان (مطالعه در استان بوشهر) |
سرمایه اجتماعی |
16 |
خانیکی و سرشار[32] |
1391 |
گونهشناسی فرهنگ سیاسی، مطالعه موردی: دانشجویان دانشگاه کردستان |
فرهنگ سیاسی |
17 |
Barakat |
2021 |
Determinants of the Arab Spring Protests in Tunisia, Egypt, and Libya: What Have We Learned? |
جنسیت، اعتماد به دولت، نگرانی از فساد و استفاده از رسانههای اجتماعی |
18 |
Stephanie |
2019 |
High‐Stakes Decision‐Making Within Complex Social Environments: A Computational Model of Belief Systems in the Arab Spring |
غرور، امید، شجاعت و همبستگی |
19 |
Acemoglu |
2017 |
The Power of the Street: Evidence from Egypt’s Arab Spring, The Review of Financial Studies |
نارضایتی عمومی در رسانههای اجتماعی |
20 |
Enikolopov |
2020 |
Social Media and Protest Participation: Evidence From Russia |
رسانههای اجتماعی، هزینههای اقدام جمعی مانند مشارکت اعتراضی، رأی دادن یا حمایت از دولت را کاهش میدهند. |
21 |
Morales |
2022 |
Posters and protesters |
رابطه بین فعالیت رسانههای اجتماعی و اعتراضات در محل ثابت و یک طرفه نیست. |
با بررسی روشمند پژوهشهای انجامشده که در جدول فوق ذکر آن گذشت، در ادامه مهمترین دسته از این عوامل تبیین میشوند.
یکی از نظریههای سودمند در زمینه آرزوهای جوانان، نظریه «جامعهپذیری» است. براساس این نظریه، انتظار میرود متغیرهای جمعیتی مانند جنسیت، سن و رشته تحصیلی با میزان و محتوای آرزوهای جوانان رابطه معناداری داشته باشد. درواقع، با توجه به ماهیت ایدئالگرایانه آرزوها بهنظر میرسد با افزایش سن افراد و با قرار گرفتن جوانان در بستر واقعیتهای اجتماعی از اهمیت آرزوها کاسته شود. بهعبارتدیگر، آرزوها بهمثابه خواستهای نسبتاً ایدئالانه جوانان در برابر واقعیتهای بیرونی قرار گرفته و بدین ترتیب از میزان اهمیتشان کاسته میشود[33]. ازاینرو براساس این نظریه با افزایش سن از اهمیت آرزوها کاسته خواهد شد. علاوهبر این، ازآنجاکه دختران و پسران در فضاهای اجتماعی و با محدودیتهای متفاوتی رشد میکنند، با توجه به این نظریه انتظار میرود که اهمیت آرزوها برای دختران بیشتر از پسران باشد؛ چراکه بیان آرزوها از زبان دختران، نمایانگر محدودیتهای بیشتر آنها خواهد بود. تحصیلات دانشگاهی را نیز میتوان بهمثابه فضایی برای جامعهپذیری جوانان در نظر گرفت که ارزشهای خود را بر ذهن جوانان حاکم میکند. ازاینرو، میتوان گفت افراد با تحصیلات دانشگاهی جامعهپذیر میشوند و درنهایت آرزوهای متفاوتی را تجربه میکنند.
والتر لیپمن نخستین کسی است که اصطلاح «کلیشههای جنسیتی» را بهمعنای تصور ثابت و محدود در ذهن بهکار بردهاست. کلیشههای جنسیتی، تصور ذهنی یکنواخت و قالببندی شدهای از رفتارهای خاص مربوط به زنان و مردان را بدون آنکه مورد بررسی و آزمون قرار گرفته باشند ارائه میدهند. معمولاً زنان و مردان برای اجتناب از طرد شدن از جامعه در چارچوب هنجارهای اجتماعی مبتنیبر کلیشههای جنسیتی خود رفتار میکنند و شیوه بیان احساسات، حالات روانی و حتی علایق خود را در این چارچوب قرار میدهند[34].
لیپست از نظریهپردازان مشارکت و توسعه است که در مدل خود میکوشد براساس متغیرهای اجتماعی، پدیده مشارکت یا عدم مشارکت گروههای مختلف را در پویشهای اجتماعی تبیینکند. مدل لیپست بر آن است که پدیده مشارکت اقشار و گروههای مختلف اجتماعی را براساس چندین عامل کلی اجتماعی در فرایندهای سیاسی و اجتماعی نظیر انتخابات، انجمنها، سندیکاهای کارگری، شوراهای محلی و نظایر آن تبیین کند. او با تبیین الگوی شرکت در انتخابات میان کشورهای مختلف (آلمان، سوئد، آمریکا، فنلاند و...) این الگو را در آن کشورها کموبیش یکسان میبیند. بدین معنا که معتقد است میزان مشارکت در فرایندهای اجتماعی در میان مردان، گروههای تحصیلکرده، متأهلین، شهرنشینان، افراد میانسال و نیز افراد دارای منزلت و همچنین اعضای سازمانها، احزاب، سندیکاها و شوراها بیشتر است [35].
براساس نظریه «جامعهپذیری»، هر نسلی از جامعه، تحت شرایط اجتماعی و اقتصادی تجربه شده خود، جامعهپذیر میشوند. درواقع اگر هر نسل را مجموعه خاص تاریخی از شرایطی و دارای مجموعهای از والدین، نهادها و همسالان منحصربهفرد تصور کنیم، این تفاوتها در جامعهپذیری نسلی منجر به مجموعهای از اولویتهای متفاوت میشود و میتوان انتظار داشت تجارب و شرایط اقتصادی و اجتماعی و تغییرات آن در حین بلوغ، به مجموعه آرزوهای متفاوتی منجر شود. هرقدر گزینههای بیشتری در اختیار فرد یا پیشروی او قرار گیرد، انطباق میان آرزو و احتمال وقوع بیشتر میشود. هرچه فرد در سلسلهمراتب اجتماعی منزلت و طبقه، بالاتر برود، دامنه اهدافی که بهصورت واقعبینانه برای او قابل حصول هستند، فراختر میشود. حتی اگر به آهستگی و تدریجی تحقق یابد[14]. در این صورت، افرادی که دسترسی به ابزار مشروع ندارد، تحت فشار جامعه برای دستیابی به آنها از ابزار نامشروع استفاده میکنند ([36] به نقل از [14]).
علاوهبر این، آلموند و پاول، ضمن تأکید بر تحصیلات، درآمد و رتبه شغلی افراد در تعیین پایگاه اقتصادی_اجتماعی آنان، معتقدند شهروندان تحصیلکرده، ثروتمند و بهرهمند از مهارتهای حرفهای پیشرفتهتر، بیشتر ممکن است که واجد ایستارهای مشارکتجویانه باشند. منابع و مهارتهایی که اینگونه افراد در زندگی خصوصی خود بهدست میآورند، در مواردی که وظیفه یا ضرورت حکم کند، میتواند این شهروندان را به سهولت به مشارکت سیاسی بکشاند[37].
نظریهپردازان «فرایند اجتماعی» معتقدند که تفاوت اندکی بین جهتگیری ارزشی و اهداف (و آرزوهای) طبقات اجتماعی وجود دارد و بسیاری از جوانان از طریق فرایندها، مکانیسم و ابزارهای مشروع به دنبال اهداف خود هستند. اگرچه جوانان طبقات پایین با مشکلات عدیدهای مواجه هستند؛ ولی بسیاری از آنها مایلند از قواعد اخلاقی و قانونی پیروی کنند. این نظریه ریشه در منابع مطالعاتی گستردهای دارد که به بررسی رابطه بین جامعهپذیری و رفتارهای بزهکارانه پرداختهاند. فرض اصلی این دسته از تئوریها این است که به موازات بالغ شدن کودکان عناصری از جامعه که با آن تماس و ارتباط نزدیک و صمیمانهای دارند بر الگوهای رفتاری آنان تأثیر میگذارد[38].
بهنظر مرتون وقتی شوق رسیدن به مقامات بالای اجتماعی (ثروت و موفقیت) زیاد میشود فرد کمتر حاضر است محدودیتهای اجتماعی راههای رسیدن به هدف را رعایت کند و در این هنگام است که هدف وسیله را توجیه خواهد کرد[14]. او معتقد است، هنگامی که جامعه هدفمحور باشد، ثروت و امکانات مادی، بیش از همه مورد توجه قرار میگیرد. افرادی که دارای آموزش رسمی محدود و منابع اقتصادی کم هستند، بهزودی در مییابند که راهی برای کسب ثروت و دیگر راههای موفقیت بهطور قانونی برای آنها میسر نیست. اهداف موفقیت مقبول اجتماع در سراسر جامعه یکسان است، اما دستیابی به روشهای مشروع، به پایگاه و طبقه اجتماعی بستگی دارد و افرادی که از ساختار فرصتهای مشروع، خارج ماندهاند دچار احساس خشم، سرخوردگی، بیهنجاری و هنجار گسیختگی میشوند[35]. در «تئوری آنومی» امیل دورکیم، توجه ویژهای به شرایط و بحرانهای اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن شده است. او معتقد است چنین وضعی منشأ انحطاط اخلاق عمومی است. به عقیده دورکیم، چیزی که بحرانهای اقتصادی را به بحرانهای اجتماعی تبدیل میکند بیحد و حصر شدن خواستهها و آرزوهای افراد و از کنترل و نظارت خارجشدن این آرزوهاست. بهنظر دورکیم قیدوبندها و محدودیتهای انتظامبخش در شرایط بحرانهای اقتصادی برداشته میشود و در این شرایط است که تناسب آرزوها و خواستهها و امکانات بههم میخورد و درنتیجه آن بحرانهای اجتماعی حادث میشود[10]. درواقع آرزوها بهعنوان پیامد بحرانهای اقتصادی-اجتماعی و شرایط آنومیک و بهعنوان عاملی در ایجاد انحرافات و مسائل اجتماعی در نظر گرفته میشود ([10]؛ به نقل از [9]). دورکیم معتقد است که در شرایط اجتماعی مستحکم و پایدار، آرزوهای انسانها از طریق هنجارها تنظیم و محدود شده است. با ازهمپاشیدگی هنجارها، آنومی یا یک وضعیت آرزوهای بیحدوحصر بهوجود میآید. ازآنجاکه این آرزوهای بیحد طبعاً نمیتوانند ارضا و اشباع شوند، درنتیجه یک وضعیت نارضایتی اجتماعی دائمی پدید میآید. سپس این نارضایتی در جریانهای اقدامات اجتماعی منفی (نظیر خودکشی، اقدامات جنایی، اعتیاد و غیره) ظاهر میشوند[40].
چنانکه گفته شد نظریه آنومی دورکیم به تغییر و تحولات اقتصادی و پیامدهای آن توجه دارد. بنابراین با توجه به شرایط اقتصادی در ایران، نظریه آنومی دورکیم مناسبت بیشتری برای تبیین این شرایط دارد. بهنظر میرسد در شرایط بحرانهای اقتصادی و اجتماعی کشور، از یک طرف تحتتأثیر سودآوری بالای بخش غیرمولد و کسب ثروتهای میلیاردی در این بخش، آرزوهای مادی (آرزوی کسب پول و ثروت) و آنومیک مورد تأکید جوانان قرار گرفته است. از طرف دیگر، تحتتأثیر بلندپروازانه بودن آرزوها و عدم امکان تحقق آنها و همچنین تحتتأثیر بحران شدید اقتصادی (رکود، تورم، بیکاری و...)، تحقق و حتی نزدیک شدن به این آرزوها دشوار میشود، درنتیجه یأس و نومیدی، احساس محرومیت و بیعدالتی و نارضایتی از زندگی در بین جوانان ایجاد میشود و درنهایت این شرایط مسبب بخشی از آسیبهای اجتماعی جوانان است.
در نظریه «احساس فشار» نیز اعتقاد بر این است که ناتوانی در دسترسی به آرزوها و اهداف اجتماعی، مولد خشم، نفرت و پرخاشگری است. افراد نسبتاً کمی از توانایی یا امکانات لازم برای دستیابی به موفقیت برخوردار هستند و نظریه فشار چگونگی تأثیر احساساتی نظیر از خود بیگانگی، خشم و سرخوردگی ناشی از محرومیت اقتصادی و نابرابری اجتماعی بر الگوهای تخلف فردی را توضیح میدهد[38]. گزاره اصلی در این نظریه این است که عواملی در جامعه وجود دارد که برخی مردم را تحت فشار قرار میدهند و آنان را مجبور به کج رفتاری میکنند[36]. مردم تهیدست برای دستیابی به اهداف و رهایی از فشار ممکن است اهداف اجتماعاً پذیرفته شده را طرد و از اهداف انحرافی دیگر، جهت نیل به اهدافشان استفاده کنند.
مفهوم محرومیت نسبی را اولینبار در دهه 1940 هر ایکس تین نویسنده کتاب سرباز آمریکایی بهکار برد. آنها از این مفهوم برای نشان دادن احساسات فردی استفاده میکنند که فاقد منزلت یا شرایطی است که به اعتقاد خودش باید داشته باشد. محرومیت نسبی بهعنوان برداشت بازیگران از وجود اختلاف میان انتظارات ارزشی و تواناییهای ارزشیشان تعریف میشود. بهمعنای دقیقتر انتظارات فزاینده و شکاف میان وضع موجود و وضع مطلوبی که فرد انتظار دارد؛ داشته باشد. سوقدهنده فرد بهسوی احساس محرومیت نسبی قلمداد میشود[29]. مبنای نظریه محرومیت نسبی نیز برمبنای مقایسه است. وجود دو عنصر اساسی در احساس محرومیت نسبی دیده میشود: یکی جنبه ذهنی، شناختی و ادراکی آن و دیگری جنبه عینی و مبتنیبر قیاسی بودن آن است. نظریه محرومیت نسبی بیان میکند که افراد دارای محرومیت نسبی از جمع و نظام اجتماعی و فعالیتهای اجتماعی خاصه مشارکت اجتماعی دوری میجویند[41].
تد رابرت گر، در نظریه محرومیت نسبی خود بر این باور است که چنانچه در راه دستیابی افراد به اهداف و خواستههایشان مانعی ایجاد شود، آنان دچار محرومیت نسبی شده و نتیجه طبیعی و زیستی این وضع، آسیب رساندن به منبع محرومیت است. بدین ترتیب، محرومیت نسبی نتیجهی تفاوت درک شده میان انتظارات ارزشی (خواستهها) و تواناییهای ارزشی (داشتههای) افراد است. تد رابرت گر، ضمن اشاره به ذهنی بودن این متغیر در مثالهایی که برای آن ارائه میکند؛ به متغیرهای کلان و ساختاری اشاره دارد. او معتقد است برای بررسی محرومیت نسبی باید به ذهنیات افراد رجوع کرد و تأکید میکند که برای بررسی محرومیت نسبی باید هم انتظارات ارزشی (خواستهها و بایدهای) افراد و هم تواناییهای ارزشی (داشتهها و هستهای) آنها را در ذهنیات آنان جستجو کرد([42] به نقل از [43]). احساس محرومیت در سطح فردی باعث گسترش اضطراب، آشفتگی، بیگانگی و انزوای فرد در اجتماع میشود؛ درحالیکه احساس محرومیت در سطح گروهی به کاهش مشارکت بهنجار، گسترش خشونت سیاسی، کشمکش داخلی و غیره میانجامد[44].
پیامد آرزوهای نامحدود و بیحدوحصر، مقایسه اجتماعی و درنتیجه تحریک تمایلات و آرزوها، احساس محرومیت و در پس آن بههمریختگی و عدم تبعیت از قواعد و مقررات است. آن طبقه اجتماعی که بحران در جهت مساعد آن عمل کرده است، دیگر حاضر نیست تسلیم وضع موجود شود و در مقابل، نمایش ثروت زیادش موجب رشک و حسد اطرافیان و زیردستان این طبقه میشود. بدینسان تمایلاتی که ازسوی افکار عمومی سردرگم شدهاند، نمیتواند محدود و مراقبت شود و موجب بههمریختگی میگردد[10]. در مقابل، اگر آرزوهای افراد متعادل باشد، در مقابلِ شکستها و ناکامیها احساس محرومیت نمیکند؛ زیرا فرد با خشنودی از هرچه دارد و محدود نکردن خواستهها به هرچه ندارد، چنانچه امیدها و خواستههایی را که دارد، برآورده نشود، ممکن است باز هم کاملاً احساس محرومیت نکند[39].
براساس نظریه محرومیت نسبی، آرزوها بهمثابه خواستهای پایدار و ایدئالگرایانه با پیدایش نارضایتی در جامعه مرتبط هستند. درواقع براساس نظریه محرومیت نسبی، نارضایتی حاصل احساس از دست رفتن خواستهای ایدئال افراد است. بر این اساس، برآورده نشدن آرزوها خود را در افزایش نارضایتی در جامعه نمایان میسازد. درواقع یکی از مهمترین مسائل اجتماعیای که محرک بسیاری از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی است، احساس محرومیت نسبی است. بهنظر میرسد مهمترین علت پیدایش احساس محرومیت در یک نظام اجتماعی این است که از نظر اعضای آن جامعه امکانات بهصورت نابرابر توزیع شده باشد و نابرابری اقتصادی و اجتماعی وجود داشته باشد ([45] به نقل از [44]).
جیمز دیویس احساس بیعدالتی اجتماعی در دوران رکود اقتصادی را عامل اصلی نارضایتی بین مردم و نظام سیاسی میداند. رابرت تد گر نیز نارضایتی سیاسی و روان شناختی از نظام سیاسی را ناشی از وجود شکاف بین توقعات ارزشی خود با قابلیتهای ارزشی محیط میداند. قابلیتهای ارزشی آن دسته از کالاها و شرایط زندگی است که مردم خود را بهطور موجه مستحق آن میدانند و قابلیتهای ارزشی اموری عینی هستند که در اجتماع میتوان یافت[46]. درواقع دیویس و تد گر بیعدالتی اجتماعی را مهمترین عامل بروز نارضایتی و گسست تعهد گروهی در سطوح مختلف نظام سیاسی و اجتماعی میدانند. بنابراین احساس محرومیت نسبی، محرک بسیاری از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در جامعه است[44].
براساس نظریه جیمز فریزز، وضعیت رفاهی و سطح زندگی شهروندان میتواند انگیزه اساسی آنها در کنش مشارکتی باشد[47]. مردم تصمیمگیرندههایی منطقی و عقلایی هستند. آنها نوع کنش خود را براساس شرایط مختلف زندگی ازجمله وضعیت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بروز میدهند. در این راستا مازلو معتقد است که تمامی انسانها دارای خواستها و نیازهایی هستند که با هدف نیل به این خواستها به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی دست میزنند [48]. بنابراین هنگامی که مردم بهسبب وجود نابرابریهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی احساس کنند که در مقایسه با دیگران مورد تبعیض واقع شدهاند، طبیعی است که به نیاز اساسی مسئولان در مورد مشارکت شهروندان در امور مختلف اجتماعی، فرهنگی و بهویژه مشارکت سیاسی بهنجار و قانونمند پاسخ مناسبی نخواهند داد و بهسمت مشارکت سیاسی خشونتآمیز و یا قهر سیاسی کشیده خواهند شد[44].
5-4.ارزشهای فرهنگی و گرایشهای هویتی
اینگلهارت (1997) فرهنگ را مجموعهای از ارزشهای اساسی تعریف میکند که به رفتار مردم در جامعه شکل میدهد[49] و از دیدگاه کاستلز هویت به زندگی افراد معنا میبخشد و هویت در جوانان فرایند ساخته شدن معنا برپایه یک ویژگی فرهنگی یا یک دسته ویژگیهای فرهنگی است که بر دیگر منابع معنا برتری دارند[50]. مؤلفههایی که عناصر متشکله فرهنگ یک جامعه هستند، بر اثر گذر ایام برایند خاصی را بهوجود میآورند که هویت و روح کلی کشورهاست که این هویت افرادی را با ویژگیهای خاصی تربیت میکند[51]. به این معنا که هویت شکلی از آگاهی به خود، به جامعه، به فرهنگ، به تاریخ و به آینده را القا میکند[52]. در این میان، پیوند میان هویت و فرهنگ چنان عمیق است که اغلب هویت را پدیدهای فرهنگی میدانند و برای فرهنگ، شأن مستقلی در هویت قائل میشوند[53]. اریک اریکسون (1968)، از پیشگامان این بحث، هویت را چارچوبی میداند که افراد با بهرهگیری از آن تجارب زندگی خود را معنا و اهداف زندگی خود را تعیین میکنند[54].
ماکس وبر جامعهشناس تفهمی، در نظریه «اخلاق کار پروتستانی» خود، ریشههای حاکمیت انگیزش به مشارکت، میل به فعالیت و وجدان کار را در تربیت ارزشی و فرهنگی میبیند. بهنظر او پروتستانیتسم با تبلیغ ارزشهای فرهنگی جدید انسانها را به تلاش و فعالیت و سختکوشی در امور اقتصادی و کنشهای معطوف به اهداف مادی را تشویق و ترغیب کرد. این ارزشها مبتنی بود بر سختکوشی، رقابت، ریاضت و قناعت مادی، پرهیز از اسراف و اعراض از راکد گذاشتن سرمایه، کار کردن و تولید را تشویق و تنبلی و سستی و فتور را تقبیح مینمود[55]. با توجه به این نظریه میتوان گفت ارزشهای فرهنگی موجود در بین جوانان خود میتواند در شکلگیری آرزوها، امیال، علایق و نیازهای خاصی که نمیتوانند در خارج از آن خردهفرهنگ مطرح باشند، تعیینکننده باشند[56].
فورناس (1989) معتقد است با از بین رفتن هنجارها و سنتها در رهایی فرهنگی پرتاب شدهایم و جوانان بهشدت گذشته، تحت سلطه هنجارها و الگوهای قدیمی زندگی نیستند. جوانان به شیوهای کاملاً متفاوت از گذشته خود را تجربه میکنند و تصویری متفاوت از آنچه خود را ناگزیر از آن میدانند، ترسیم میکنند. ملوچی (1992) چنین فردگرایی خاص در میان جوانان را مشخصه جامعه مدرن متأخر میداند[57]. حق انتخاب کردن و عضویت در گروههای مختلف، مسئله هر جوانی است. برای همین جوانان در پی فضای بزرگتری برای تجربه شخصی و دستیابی به فرصتهای متنوعی فراتر از دنیای سنت هستند[58].
به عقیده رابرت مرتن همانگونه که رفتار تطابقگرایانه و سازگارانه از ساخت اجتماعی نشئت میگیرد؛ رفتار ناسازگارانه و منحرف نیز محصولی از ساخت اجتماعی بهویژه ساختار فرهنگی است. مرتن فرهنگ هر جامعه را متشکل از سه جزء میداند که عبارتند از: 1. اهداف فرهنگی، 2. وسایل و ابزار فرهنگی و 3. قواعد و هنجارها که حاکم بر انتخاب اهداف و وسایل حصول به آن اهداف هستند. مرتن استدلال میکند که اگر افراد جامعه به این اهداف و وسایل حصول به آن گردن نهند مشکلی پیش نخواهد آمد، ولی اگر میان اهداف فرهنگی، وسایل فرهنگی و روابط میان آنها ناهمسازی بهوجود آید؛ شرایطی بهوجود میآید که «آنومی» نامیده میشود. بنابراین از دید مرتن آنومی یا بیهنجاری معلول مناسبات مخدوش میان سه جزء اهداف فرهنگی، وسایل فرهنگی و قواعد است (البته مجموعاً، نه بهطور جداگانه) [41].
به عقیده پارسونز، الگوهای فرهنگی به نظام کنش ساخت میدهند، اما این الگوها بنا به طبیعت خود، کنشگر را ترغیب میکنند که انتخاب، داوری، موضعگیری و حکم صادر کند و رفتاری موافق یا مخالف دیگری در پیش گیرد. پارسونز با ردیف کردن این متغیرهای الگویی، طبیعت کنش اجتماعی را به خصوصیات نظامهای اجتماعی ربط میدهد. برمبنای این نظریه، با ایجاد تغییرات در ساخت هنجارهای اجتماعی بهویژه مجموعه ارزشهای سنتی که مانع مشارکت میشوند، میتوان جهتگیریهای افراد را بهسمت رفتارهای جامعهای سوق داد[59].
نظریه «انحراف اجتماعی» مرتون (1938) نیز به شکل دیگری با آرزوها مرتبط است. او میگوید رفتار نابهنجار را از دید جامعهشناسی میتوان نشانه ازهمگسیختگی بین آرزوهای معین فرهنگی و شیوههای ساختاریشده اجتماعی در جهت رسیدن به این آرزوها دانست[11]. او معتقد است آرزوها، بدون توجه به ریشهها و مکانها در ساختارهای قدرت موجود، رسوم و اولویتهای نهادی قابل فهم نیستند[60].
چیو و نویوس (1990) معتقدند که آرزوها گرچه با اهداف یکی نیستند، اما میتوانند به شکل اهداف بازنمایی شوند. براساس نظریه مرتون، اهداف منبعث از آرزوها با پنج حالت کلی روبهرو خواهد شد:
انطباق: حالتی که اهداف مورد پذیرش با توسل به ابزارهای مشروع بهدست میآید.
نوآوری: حالتی که در آن اهداف مشروع بهوسیله ابزار مشروع بهدست نمیآید. ازاینرو، نوآوران خودشان ابزاری برای تحقق آن اهداف میسازند.
مناسکگرایی: حالتی که ابزارها مورد پذیرشند، اما اهداف از دست رفتهاند.
انزوا: حالتی که هم ابزار و هم اهداف رد شده است.
شورش: در این حالت همانند انزوا اهداف و ابزارها رد شدهاند، اما شورشیان تلاش میکنند تا در سطح کلان اهداف یا ابزارهای جدیدی را بهجای موارد قبلی جایگزین کنند[61].
اسکار لوئیس در نظریه «فرهنگ فقر» ، سطح پایین آرزوها را یکی از خصیصههای کلیدی فرهنگ فقر میداند ([62] به نقل از [9]). در این رویکرد کنش تابع آرزو فرض میشود و آرزو تئوری کنش مردم در زندگی روزمره تلقی میشود ([63] به نقل از [9]).
5-5.عامگرایی و اعتماد عمومی (جامعه قوی)
مهمترین متغیر الگویی پارسونز عامگرایی در برابر خاصگرایی است. عامگرایی یکی از انتخابهای ممکنِ فراروی کنشگران در نحوه سوگیری نسبت به اعیان مختلف اجتماعی، فرهنگی و فیزیکی است. یکی از مهمترین عناصری که زمینهساز تمایل به سوگیری عامگرایانه تلقی میشود، اعتماد عمومی (اعتماد تعمیمیافته) است. اعتماد عمومی که در فرایند توسعه اجتماعی و بسط روابط میانگروهی شکل میگیرد، زمینهساز احساس مسئولیت، تعادل اجتماعی و بسط عامگرایی است و برعکس ضعف تمایلات میانگروهی، تحدید عواطف، اعتماد، احساس مسئولیت و در پی آن روابط خاصگرایانه، پیامدهای زیانباری چون بینظمی و ازهمپاشیدگی سازمان اجتماعی را به دنبال خواهد داشت[64]. اعتماد عمومی متشکل از دیدگاههای مثبت نسبت به گروههای خود و دیگر گروههاست. افراد دارای اعتماد عمومی بر این باورند که بیشتر مردم، حتی کسانی را که از قبل نمیشناسند (افراد ناشناس یا غریبهها)، قابلاعتماد هستند ([65] به نقل از [66]) و عامگرایی بهعنوان یک نگرش، پیامدهای عمیق و گستردهای در سطح فردی و جمعی دارد و رفتارهای فردی و جمعی را جهت میدهد[67].
در این راستا ری معتقد است آرزوها محصول روابط اجتماعی هستند و در بستر اجتماعی پدید میآیند[68]. اینگلهارت در این مورد مدل «آرزو تطابق» را بیان میکند؛ الگویی که طبق آن آرزوهای شخص بهتدریج با تغییرات در وضعیت او تطابق مییابد. در اینجا نظریه «تطابق ذهنی» نیز مطرح میشود؛ بدین معنا که سطح آرزوهای فرد بهتدریج با ذهنیت او تطابق مییابد[69]. براساس دیدگاه مانهایم نیز انسان آزاد نیست تا بلندپروازیها و آرزوهای زندگی خویش را به شیوهای منحصراً شخصی و فردی شکل دهد، بلکه موقعیت عینی او در جامعه، تعیین میکند که بلندپروازیهای او چه میتواند باشند ([70] به نقل از [14]). زمانی که مردم متوجه شوند سرنوشت آنها به سرنوشت دیگران وابسته است برای همکاری مشتاقتر هستند. از این منظر که ما به دیگران نیاز داریم باید تلاش برای همبستگی ارگانیک ترویج شود [71] و جایی که هر فرد در جامعه دارای حوزههای عمل و نقشی خاص در جهت بهبود عملکرد کل جامعه است، افراد وابستگی بیشتری به جامعه و نقشهای دیگر پیدا میکنند و درنتیجه آگاهی فردی بیشتر توسعه پیدا میکند[72]. حدود خواستههای فرد نیز در جامعه تابع هنجارهای خاصی است و از این طریق، شخص میتواند تمایلات، خواهشها و خواستههای خود را محدود و در حدی معتدل و عملی تنظیم کند. در صورت شکست و گسستگی هنجارهای جامعه (آنومی)، فرد قادر به برقراری رابطه منطقی میان خود و جامعه نیست و نمیتواند در متابعت از قوانین، هدفها و رفتار خود را تنظیم کند ([73] به نقل از [59]).
به عقیده وین استوک (1999) صرف اینکه اشخاص در جامعه کنار هم زندگی میکنند و به یکدیگر احترام میگذارند و شاید رفتاری خیرخواهانه یا حداقل غیربدخواهانه نسبت به یکدیگر دارند ناشی از یک اعتماد سطحی بین افراد است، البته اهمیت پایهای اعتماد فراتر از این دلایل اخلاقی است. ارزش کارکردی و سودمندی آن در جلوگیری از به خطر افتادن روابط اجتماعی ظاهر میشود. علاوهبر این شرط لازم برای جلوگیری از هرجومرج و فلج شدن جامعه وجود اعتماد میان افراد است ([74] به نقل از [75]). درواقع پیامد کمبود اعتماد عمومی در جامعه، مشارکت کمتر افراد جامعه است و این اعتماد باعث ایجاد تمایل به مشارکت و کاهش تعارض و همچنین کاهش هزینه انجام کار میشود [76].
پاتنام معتقد است آنچه باعث افزایش میزان مشارکت میشود، اعتمادی است که در قالب همکاریهای اجتماعی و تعاونی ایجاد میشود. هرچه سطح اعتماد در جامعه بالاتر باشد، احتمال همکاری بیشتر است[77]. از نظر پاتنام، روابط اعتماد مداوم میتواند انگیزههایی برای قابلاعتماد بودن ایجاد کند؛ بنابراین، میتوان بیان کرد که مشارکت اجتماعی جریانی سازمانیافته است که در آن تبادلات بین افراد براساس میزان اعتمادی که به یکدیگر دارند و از روی آگاهی شکل میگیرد[78]. همچنین اعتماد اجتماعی، مشارکت را در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی سرعت بخشیده و تمایل افراد را برای همکاری با گروههای مختلف افزایش میدهد[79].
براساس دیدگاه نظری ریچارد رورتی، اندیشیدن درباره آینده باید از نگاه زمینهای دیده شود. آپادورای نیز اعتقاد دارد که از منظر اجتماعی تصور امکان توسعه و پیشرفت در بین افراد هرجامعهای تا حد بسیار زیادی تبیینکننده نگرش آنان در مورد قابلیتها و ظرفیتهای موجود در آن جامعه است. لذا براساس این دو دیدگاه این فرض را میتوان مطرح کرد که شرایط و ظرفیتهای موجود جامعه ناشی از کیفیت حکمرانی با سناریوی آیندهنگر و ظرفیت آرزومند رابطه دارد. همچنین از نظر رورتی، بر این اساس تصویری از آینده جامعه که مبتنیبر درک و باور جوانان از ظرفیتها و واقعیتهای موجود اجتماعی است، بر کنشهای اجتماعی آنها تأثیرگذار است[80].
امیل دورکیم معتقد است که جامعه نیازمند انضباط و نظارت بر اعمال افراد و محدود کردن تمایلات و آرزوهای سیریناپذیر آنان از طریق فشار اجتماعی است[81]. به عقیده او، ساختار اجتماعی یک جامعه بهگونهای خودکار اندیشه و رفتار مناسب را در افراد تولید میکند و بحران هنگامی رخ میدهد که ساختارها منظم نباشند[82]. همچنین دورکیم امنیت را در همبستگی جامعه دانسته و بر مقررات و قواعدی تأکید میکند که ریسکپذیری آزار رساندن افراد به یکدیگر را کاهش داده و بدینسان امنیت با ایجاد نظم اجتماعی از طریق قوانین و مقررات با ایجاد نظم حقوقی، تکالیف افراد را مشخص میسازد[83]. به عقیده دورکیم هرچه میزان انسجام و همبستگی اجتماعی کمتر باشد، میزان آنومی و همچنین انحرافات اخلاقی و اجتماعی بیشتر است و همچنین هرچه میزان احساس امنیت بیشتر باشد، گرایش به رفتارهای انحراف اخلاقی و اجتماعی نوجوانان کمتر خواهد بود[84].
یکی دیگر از نظریههایی که مشروعیت و اقتدار دولتهای مدرن را مورد سنجش قرار میدهد «کنترل اجتماعی» است [85]. نظریات کنترل اجتماعی ناظر بر این نکته هستند که روابط مردم بههمراه تعهدات، ارزشها و هنجارها و اعتقادات همگی مانع از آن میشود که قانونشکنی کنند و قراردادهای اجتماعی همگی بر ساخته نظم اجتماعی هستند و هرکس برخلاف این قواعد رفتاری عمل کند موجودی غیرقانونی است. مطابق این نظریه رفتار اجتماعی مردم بهطور غالب قابل پیشبینی است و اگرچه مردم وظایف خود را مطابق انتظارات اجتماعی انجام میدهند، اما تحقق یک نظام سیاسی تمامعیار (مقتدر) تنها در صورت وجود یک نظم اجتماعی مؤثر امکانپذیر است که بتواند رفتار مردم را در کانالهای مقبول و مورد انتظار تأمین کند و جاییکه جامعهپذیری به هر علت نتواند همنوایی لازم را بهوجود آورد، نظامهای رسمی منفی کنترل اجتماعی در قالب نظام کنترل سرکوبگر و نظام کنترل بازدارنده تولید یا بازتولید میشوند. بدینترتیب و در شرایطی که نظارت اجتماعی در اکثر نظریات علوم انسانی به انطباق اجتماعی و یا سرکوب اجتماعی تقلیل یافته است، اما بهنظر میرسد کنترل اجتماعی را بتوان با فرایندهای سیاسی و بحران مشروعیت سیاسی دولتها در ارتباطی وثیق ارزیابی کرد[85]. نظریه «کنترل اجتماعی» نیز جرم و رفتار انحرافی را امری جهانشمول و ساری در بین همه اقشار و طبقات اجتماعی میداند و معتقد است اعمال انحرافی ناشی از ضعف در سازوکارهای کنترل اجتماعی و کنترل شخصی است و بهنوعی در مقابل مفروضات نظریههای فشار و یادگیری است. در این نظریهها بیشتر علت اعمال کنترل اجتماعی بر افراد است که جلوی کجرفتاری را میگیرد. بنابراین فقدان یا ضعف کنترل اجتماعی علت اصلی کجرفتاری است[86].
«نظریه عمومی جرم» یکی از نظریات مسلط تلفیقی است. از این دیدگاه جرم امری منطقی، عقلانی و پیشبینیپذیر است. افراد زمانی مرتکب جرم میشوند که این امر پاداشدهنده باشد و تهدید برای مجازات میتواند جلوی جرم را بگیرد و اگر اهداف مورد نظر فرد مراقبت شوند، میزان جرم کاهش مییابد ([87] به نقل از [88]).
اعتماد به حاکمیت یا اعتماد نهادی درواقع ارزیابی شهروندان از احساس امنیت و حمایت نهادهای دولتی، ارزیابی از دولت و مقامات رسمی، ارزیابی تبعیض علیه خود و یا برابری را تعیین میکند ([89] به نقل از [66]).
براساس «نظریه آپادورای»، هرچقدر میزان اعتماد جوانان به دولت برای ایجاد شرایط و منابع مولد امید به آینده افزایش یابد، ظرفیت آرزومندی آنها نیز بهتبع آن افزایش مییابد. جوانان درحقیقت از طریق اعتماد به نتایج عملکرد نهادهای حاکم بر جامعه میتوانند تصویر روشنی از آینده پیشرو را پیشبینی کنند. با توجه به مرجع بودن قشر جوان بهعنوان یکی از مهمترین نیروهای اجتماعی در جامعه و نقش آنها در مدیریت آینده کشور، اعتماد مبتنیبر امیدواری آنها به سامانههای حکمرانی میتواند رشد و توسعه کشور را در آینده، تضمین کند[90].
اگر اعتماد میان نهادهای حکومت و جامعه کم باشد، رفتارهای غیرقابل پیشبینی افزایش پیدا میکند؛ مناسبات اجتماعی و اقتصادی پرهزینه و بخش بزرگی از انرژی نیروهای خلاق، در حلوفصل این اصطکاکها صرف میشود[91]. جوامعی که دارای افرادی با سطح اعتماد نهادی بالا هستند، مشارکت سیاسی در بین آنها بالا خواهد بود[92] پاتنام (2000) اینطور بیان میکند که افراد دارای اعتماد اجتماعی از هر نوع آن معمولاً شهروندانی بهتر، تعاون و همکاری بیشتر و مشارکت بیشتر در زندگی اجتماعی دارند[66].
آنتونی گیدنز یک نظریه جامعتری در مورد اعتماد اجتماعی نسبت به سایر نظریهپردازان دیگر ارائه میکند. او با استفاده از نظریه ساختاربندی خود اعتماد را در دو سطح خرد و کلان تحلیل میکند. گیدنز بهدلیل توجه به وجوه اصلی مدرنیته، موضوع ریسک و مخاطره را با انواع اعتماد در رابطه قرار میدهد. گیدنز اعتماد را جزء لاینفک زندگی اجتماعی در نظر گرفته و معتقد است خصلت از جاکندگی نظامهای انتزاعی را بهمعنای تداوم کنش متقابل با دیگران غایب میداند و ماهیت نهادهای مدرن وابسته به مکانیسمهای اعتماد به نظامهای انتزاعی بهویژه نظامهای تخصصی است. بنابر رویکرد نظری آنتونی گیدنز، اگر در جامعه اعتماد در هر سه شکل بنیادی، متقابل، انتزاعی (نهادی) وجود داشته باشد، شاهد وجود و افزایش مشارکت اجتماعی در جامعه خواهیم بود[41].
از نظر رورتی، امید اجتماعی یعنی امید مشترک یک ملت. امید انتظار آیندهای روشن است که فرد را به تلاش مفید و سازنده برای نیل به اهداف وامیدارد و با واقعبینی همراه است. امید محرک فرد بهسوی فعالیتهای پرثمر و مثبت است. ازاینرو فرد امیدوار کسی است که میل و شوق و آرزویی دارد و دست یافتن به آن خواسته و آرزو را غیرممکن نمیداند و حدی از اطمینان را در دستیابی به خواستهاش دارد. در این صورت فرد برای پیشبرد امور خود به فعالیت و جوش و خروش برمیخیزد و از حالت انفعال بیرون میآید. برعکس اگر به هر دلیلی فرد به چنان درجهای از بیمیلی برسد که هیچ آرزویی نداشته باشد یا شرایط را چنان ببیند که نتواند امکانی برای تأمین آرزو و خواستهاش یا تغییر شرایط تصور کند، طبیعی است انگیزهای برای حرکت و فعالیت در خود نخواهد دید و نمیتوان از او انتظار پویایی و تحرک داشت[93].
امید اجتماعی در دو سطح قابل شناسایی است که این دو سطح شامل دستاوردهای فردی و اجتماعی است. بنابراین افراد در سطح فردی نیز میتوانند دارای امید اجتماعی باشند. در این سطح افراد برای پیشرفت فردی خود آرزوهایی دارند که برای دستیابی به پیشرفت فردی در مییابند باید تغییراتی در وضعیت موجود زندگی ایجاد کنند و برای آن اهدافی طراحی کرده و مسئولیت تلاش خود را بهعهده میگیرند. هر چقدر افراد در فرایند ایجاد تغییر در جهت پیشرفت موفقتر باشند، درواقع بتوانند موانع ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را با موفقیت بیشتری پشتسر بگذارند، ترغیب میشوند که در راستای پیشرفت اجتماعی کشور خود گام بردارند؛ بنابراین افرادی که آرزوی پیشرفت اجتماعی کشورشان را داشته باشند، برخلاف سطح فردی در این سطح اهداف بلندمدت و جامعهمحور تعریف میکنند ([94]؛ به نقل از [95]). درواقع امید اجتماعی نقش موتور متحرک پیشرفت را در زندگی فردی و اجتماعی افراد ایفا میکند که با بهکارگیری آن آرزوی پیشرفت دست یافتنی میشود ([96] به نقل از [95]).
امید اجتماعی همچنین نقش بسزایی در مشارکت اجتماعی ایفا میکند، چراکه امید فرایندی است که طی آن افراد اهداف خود را تعیین، راهکارهایی برای رسیدن به آن اهداف خلق و انگیزه لازم برای به اجرا درآوردن این راهکارها ایجاد کرده و در طول مسیر حفظ میکنند[97].
با تجمیع و استمرار خستگی و فشار به جامعه، ظرفیت سازگاری با شرایط و توان مقابله با بحران توسط مردم کاهش یافته و جامعه دچار آنومی میشود[98]. تابآوری اجتماعی اثر مستقیم بر امید اجتماعی، توسعه و مشارکتهای مردمی دارد[93]، [95]،[97] .
با توجه به چنین معیاری، باید دانست اگرچه نگاههای تحولی در نگارش برنامه و مدیریت کشور امری حیاتی است، اما انباشت چندینساله مسائل کشور و برنامهریزی اصلاحات همزمان و همهجانبه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در برنامههای بودجه، سبب فشار، کاهش تابآوری و وقوع ناآرامیهای اجتماعی خواهد شد. ظرفیت جامعه برای اصلاحات بنیادین و جراحیهای گوناگون، محدود است. نگارش مبهم و منفعلانه برنامه بودجه مانند حذف پیوستهای مهم، اجازه تصمیمات و کنشهای هیجانی را به مجری داده که مهمترین عامل شوک به ثبات ذهنی و کاهش تابآوری جامعه است. مانند آزادسازی قیمت برخی کالاهای اساسی (نان، روغن، حبوبات و...) در بازار، ایجاد چرخه گرانیسازی، شکلگیری انواع رانت و فساد، در کنار نبود نگاه جامع و انتشار تصمیماتی درباره محدودیتهای سیاسی و فرهنگی، وضعیت تابآوری عمومی و ظرفیت جذب اختلالات را شکنندهتر میسازد. بسیاری از ناآرامیهای چندسال اخیر را میتوان متعاقب جرقهای بر وضعیت تحمل شکننده جامعه توصیف کرد. جرقهای اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی که خود ناشی از: 1. شبکهای انباشتهشده از مسائل، 2. انعطافناپذیری جامعه برای انطباق در برابر خطر و بازگشت به حالت پایدار خود است.
یکی از مهمترین عوامل اثرگذار بر تابآوری در سالهای گذشته، شوک ناشی از حذف ارز ترجیحی و گرانی چندینباره کالاهای اساسی بوده که اعتراضات صنفی و اجتماعی در شهرهای مختلف به بار آورده است. این مسئله همزمان باعث شکلگیری ناامیدی از بهبود آینده اقتصادی کشور شده است. در اینباره ضروری است تیم اقتصادی منسجم دولت به تدوین سیاستهایی بیاندیشد که معیشت گروههای اجتماعی بهویژه دهکهای پایین جامعه را بهطور ملموس بهبود بخشد. تدوین ضوابط شفاف درباره کنترل قیمتها، تثبیت وضعیت کالاهای اساسی، مواجهه حقوقی و قضایی با نیروهای تولید تورم و گرانی در بازار، تثبیت قیمتگذاری دولتی برای کالاهای اساسی، انطباق قیمتگذاری دولتی و بازار و شفافیت در اقدامهای صورت گرفته از طرف دولت در راستای بهبود معیشتی و اقتصادی ازجمله اقدامهایی است که میتواند در شرایط جنگ اقتصادی فعلی به بهبود وضع معیشتی و تأمین کالاهای اساسی در جامعه کمک کند.
تجمیع فشار به ذهنیت مردم سبب کاهش امید به گشایشهای سیاسی و اجتماعی است. دولت در موقعیتهای اجتماعی و سیاسی مواجهه با عموم مردم میتواند رویکردهای مبتنیبر مدارا اتخاذ کند. برگزاری کرسیهای آزاداندیشی واقعی در رسانه ملی و دانشگاهها، فراهم کردن آزادیهای اجتماعی، فضا دادن به منتقدان سیاسی داخلی برای نقدهای سازنده از عملکرد دولت و حاکمیت، بازنگری در فرایندهای تولید خبر، پیشگیری از تحریف و سانسور در رسانههای داخلی، امکان اظهارنظر درباره مسائل صنفی و تخصصی و عدم سیاسیسازی برخی از خواستههای اجتماعی ازجمله اقدامهایی است که میتواند در راستای گشایش و افزایش تابآوری بهکار گرفته شود و زمینه هدایت انتقادها بهسمت سازندگی اجتماعی و سیاسی را فراهم کرد. لذا ازجمله ابزارهای افزایش احساس تابآوری، فعالیت رسانهای است، اما متأسفانه پیمایشهای مختلف نشان میدهد میزان اعتماد به رسانه ملی روزبهروز در حال کاهش. این نکته در تحلیل رضایت کاربران از نظامبودجهریزی هم خود را نشان داده و از مهمترین محورهای موضوعی اشارهشده توسط کاربران افزایش بودجه صداوسیما بدون توجه به شایستگی و صلاحیت برای این افزایش است. در این وضعیت، رسانههای خارجی به مرجع اطلاعرسانی کاربران تبدیل شده و خوراک خبری آنها را فراهم میآورند.
فرهنگ سیاسی را میتوان نگرشهای شناختی، نگرشهای احساسی و نگرشهای ارزشی نسبت به نظام سیاسی دانست[25]. نوع فرهنگ سیاسی حاکم بر جوانان میتواند بر مشارکت آنها اثرگذار باشد. بهنظر «آلموند و و ربا» سه الگوهای فرهنگ سیاسی وجود دارند [32]:
فرهنگ سیاسی محدود: کسانی که از نظام سیاسی خود، آگاهی ندارند و خود را بهعنوان عضوی از یک ملت درک نمیکنند. این افراد دستخوش انجماد فکری هستند و از نظام سیاسی هیچ انتظاری ندارند. بنابراین تمایلی به مشارکت سیاسی ندارند. جوانانی که از فرهنگ سیاسی محدود برخوردار باشند، تمایلی به حضور و مشارکت در انتخابات ندارند و از مشارکت کناره میگیرند.
فرهنگ سیاسی تبعی: در این نوع فرهنگ، شهروندان از نقشهای گوناگون حکومت آگاه هستند، اما ازآنجاکه برای خود بهعنوان شریکی فعال در سپهر سیاست، نقشی قائل نیستند از مکانیسمهای ورودی سیستم، تصویری در ذهن نداشته و خود را عاجزتر از آن میدانند که روی مکانیسمها تأثیر بگذارند. این اشخاص نیز مشارکت سیاسی مؤثری ندارند. شهروندانی که فرهنگ تبعی دارند، در انتخابات شرکت میکنند، اما نقش فعالی ندارند. آنها تسلیم انتخاب دیگران هستند و بدون محاسبه سود و زیان خود رأی میدهند.
فرهنگ سیاسی مشارکتی: مردم در زندگی سیاسی مشارکت میکنند و از ساختار و روند نظام سیاسی و خواستهای نظامی سیاسی خود آگاهند و در کار تصمیمگیری دخالت میکنند. افرادی که در این فرهنگ رشد کرده و دوره جامعهپذیری را طی کردهاند، در انتخابات مشارکت فعالی دارند. آنها به ارزیابی نامزدهای انتخاباتی و برنامههای آنها میپردازند و سپس رأی میدهند. رأیدهی این افراد عاقلانه است.
در بخش مبانی نظری پژوهش، بهمنظور روشن شدن فضای مفهومی آرزوهای جوانان، مهمترین تعاریف مربوطه و عوامل مختلف متأثر و مؤثر بر آن از نگاه نظریهپردازان مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفت. نظریههای مطرح شده بیانگر آن است که هریک از متفکران از منظری ویژه آرزوی جوانان را در محورهای خاصی مطرح و به آن پرداختهاند. مقایسه این آرا و بررسی عوامل گوناگون مؤثر بر آرزوی جوانان از دیدگاه آنها، این امکان را فراهم میآورد که اتخاذ چارچوب نظری بهصورت مناسبتر و واقعبینانهتر انجام گیرد.
همانطور که مشاهده میشود مفهوم آرزو، همچون سایر پدیدههای اجتماعی، مفهومی پیچیده است. ازاینرو هریک از متفکران از فضای مفهومی خاصی به تبیین و تحلیل آرزو پرداختهاند. ازآنجاکه این نظریات از جامعیت برخوردار نیست؛ جهت جلوگیری از پراکندگی نظریهها، بهتر دیدیم رویکردهای این نظریهپردازان که از زوایای خاص و منظری ویژه به مفهوم آرزو پرداختهاند و راهکارهایی از دیدگاه خود برای دستیابی به آرزوها در جامعه دادهاند، در این قسمت جمعبندی و مورد نقد قرار گیرد.
در مبانی نظری این پژوهش، آرای صاحبنظران درباره عوامل مؤثر و متأثر بر آرزوی جوانان جمعآوری شده است که از برخوردها، کنشها یا ویژگیهای زیستی، روانی و شخصیتی افراد بهوجود میآید. با توجه به اینکه مناسبترین راه برای بررسی عوامل متأثر و مؤثر بر آرزوی جوانان، در مبانی نظری، بررسی تلفیقی نظریات پیرامون آرزوهای جوانان بهصورت جامع و همهجانبه است؛ در مبانی نظری این تحقیق نظریههای مرتبط با تأثیر متغیرهای پایگاه اقتصادی اجتماعی، اعتماد به حاکمیت، احساس محرومیت نسبی، امید اجتماعی، ارزشهای فرهنگی و گرایشهای هویتی، اقتدار سیاسی (دولت قوی)، عامگرایی و اعتماد عمومی (جامعه قوی) نیز مورد بررسی قرار گرفته است.
ازآنجاکه گام نخست در تحقیق باید شناسایی جامعه مورد مطالعه و انتخاب نظریههای مطلوب به اقتضای هدف مطالعه باشد، با توجه به جامعه آماری این پژوهش که جوانان سراسر ایران هستند و با توجه به اینکه طی دهههای اخیر در ایران، تغییرات سریع جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی در حوزهها، مؤلفهها و ویژگیهای جامعه بهوجود آمده و احتمالاً نوعی آشفتگی و تغییر در عوامل متأثر و مؤثر بر آرزوی جوانان نیز بروز کرده است؛ ازاینرو، چارچوب نظری پژوهش باید با توجه به این شرایط و مناسب جامعه و هدف تحقیق انتخاب شود.
ازآنجاکه «هر تحقیق و هر پژوهشگری برای دستیابی به اهداف تحقیقی خود نیازمند چارچوب و قالبهای نظری و تئوریکی است که با استفاده از آن بتوان کار خود را سازماندهی کند؛ چراکه به عقیده ایمانوئل کانت، عملکرد بدون اتکا به تئوری یک حرکت کور است و نظریهپردازی بدون توجه به واقعیتها نیز تنها یک بازی ذهنی است»[99]. ازاینرو در این قسمت به چارچوب نظری پژوهش که تلفیقی از نظریههای مختلف پیرامون عوامل متأثر و مؤثر بر آرزوی جوانان است، پرداخته خواهد شد. با بررسی در نظریات، کدگذاری کیفی و بررسی خبرگان کدها توسط پنج جامعهشناس، بهنظر میرسد عواملی که بر آرزوها و اهداف اتوپیایی تأثیر دارند و پتانسیل کنش مشارکتی (حمایتی یا اعتراضی) را فعال میکنند و تحولات اجتماعی را به منصه ظهور میکشانند، ذیل چند دسته کلی قابل بررسی هستند.
جدول 4. علل اصلی شکلگیری اتوپیای مشارکتی
عوامل مطرحشده در ادبیات و پیشینه |
مقولات اصلی تحریک پتانسیل اتوپیای مشارکتی |
ارزشهای رفاهی، فقر و بحرانهای اقتصادی، وضعیت شغلی و اقتصادی خانوار، افزایش صعودی فاصله انتظارات و توانایی اقتصادی، طبقه متوسط فرودست، هزینهفایده سودمندی آینده بعد از اعتراض، عدم توازن ساختاری جنسیتی |
احساس محرومیت نسبی |
تعارض فرهنگی حوزه رسمی و غیررسمی، هویتخواهی، ارزشگرایی، جستجوی کرامت، شکاف نسلی، آرزوها و هویت جوانان، تأثیرات سرایت مواجهه با شیوههای زندگی ایدئولوژیهای جدید و دستاوردهای ارزشی گروههای مرجع، سنت تاریخی خشونت ملت، مسائل شخصیتی و فردی |
تعارض ارزشی |
اعتماد بینافردی، اعتماد به گروهها، انسجام و همبستگی، حضور در شبکههای اجتماعی، قوت نهادهای مدنی (احزاب سیاسی و تشکلهای اجتماعی و اتحادیههای صنفی و هیئت و تعاونی و...)، امید به اثرگذاری اعتراضات، گروهگرایی، توجهخواهی، شجاعت، ارزشهای تعاملات اجتماعی، توجیه فواید خشونت، حمایت جمعی، ارتباطات، تراکم اطلاعات، دسترسی به رسانههای ایدئولوژی مخالف، شک به رسانههای رسمی، تقویت روابط غیررسمی شبکهای و مجازی، حمایت رسانههای خارجی از مخالفان |
عامگرایی و اعتماد عمومی (جامعه قوی) |
ناامیدی عمومی از اصلاح، بیآیندگی، رضایتمندیهای جبرانکننده، میل به مهاجرت، انحصارگرایی اجتماعی، سیاست طرد، تبعیض و تحقیر، محرومیت شأن نخبگان، حق مشارکت در تعیین سرنوشت، تبعیض قومی، خشم انباشته سیاسی |
امید به زندگی و تابآوری عمومی |
سرمایه اجتماعی حکومت، بیاعتمادی نهادی، ناکارآمدی حاکمیت، راههای جایگزین خشونت، اعتماد به رقبای ایدئولوژیک، احساس بینظمی اجتماعی، آشفتگی و هرجومرج، ارزشهای سیاسی، مسئولیتپذیری، رانت و فساد حاکمان، خیرخواهی مسئولان، کینهتوزی، آزادیخواهی، فقدان دمکراسی، همسویی دغدغهها، رابطه دوستانه یا معاندانه، |
اعتماد به حاکمیت |
اعمال قدرت حاکمیت، قدرت کنترل، قدرت سرکوب حاکمیت، ترس از حاکمیت، ایمنی و احساس امنیت، مراقبت از آسیب، شرایط امنیتی، اطاعت و فرمانبرداری، امنیت اجتماعی و سرقت، نوع دیپلماسی و ارتباط با کشورهای دیگر |
اقتدار سیاسی |
بدین ترتیب میتوان مقولات اصلی تحریک پتانسیل کنش مشارکت در اعتراض (یا حتی حمایت) را بهشرح زیر دانست. پنداشت مردم از:
اما همه این عوامل نیازمند مکانیسم فعالسازی بهنام شبکههای اجتماعی و ارتباطات میان مردم هستند. تغییرات اجتماعی پیچیده، همواره با مقاومت مردم در برابر پذیرش روبهرو هستند. چهار مانع پذیرش عبارتند از: هماهنگی، اعتبار، مشروعیت و هیجان. محققان معتقدند که اغلب اوقات مقاومت افراد در برابر تغییر نشان میدهد که آدمها به دنبال تأیید اجتماعیاند. افرادی که با آنها ارتباط داریم مسئول بیشتر انتشارهای گستردهای هستند که زندگی ما مبتنیبر آنهاست.
تدوین یک مدل نظری از اهمیت زیادی برخوردار است. درواقع این مدل فرض تئوریکی است که برمبنای آن متغیرهای مستقل و وابسته مشخص و سپس روابط بین متغیرها با یکدیگر مشخص میشود. در این تحقیق، پژوهشگر عوامل متعدد متأثر و مؤثر بر آرزوهای جوانان را استخراج کرده است. این موارد نشان میدهند که بخش عظیمی از آرزوهای جوانان به عملکرد سیاستگذاران یا مدیران در اجرای سیاستها و برنامهها برمیگردد. چنانچه بررسی شد در بسیاری از تحقیقات انجامشده، موضوع آرزوها بیشتر بر جنبه روانشناسی و اقتصادی مورد مطالعه قرار گرفته و بررسی خاصی در مورد آرزوهای جوانان در حوزه اجتماعی و حکمرانی ارائه نشده است.
بهطورکلی، تدوین این مدل مبتنیبر تئوریهای مرتبط با موضوع مورد مطالعه، ادبیات موجود و مطالعات تجربی پیشین و همچنین برگرفته از اندیشههای خبرگان و خود محقق است که در این قسمت، عناصر مدل نظری در قالب متغیرهای مستقل و وابسته مشخص و روابط فرضی بین آنها تعیین شده است.
شکل3. مدل کلی سنجش مشارکتهای متأثر از آرزوهای جوانان
|
آرزوها |
احساس محرومیت نسبی
|
امید اجتماعی
|
اقتدار سیاسی (دولت قوی) |
ارزشهای فرهنگی و گرایشهای هویتی |
عامگرایی و اعتماد عمومی (جامعه قوی) |
اعتماد به حاکمیت
|
کنشهای مشارکتی |
کنشهای اعتراضی یا انحرافی |
پایگاه اجتماعی اقتصادی |
ویژگیهای زمینهای |
منزلت شغلی |
درآمد |
تحصیلات |
سن |
جنس |
وضعیت تاهل |
وضعیت مسکن |
انزواطلبی |
با توجه به متغیرهای شناسایی شده، میتوان مدل مشارکت جوانان را در ۴ مؤلفه اساسی تقلیل و سادهسازی کرد.
الف) ترازوی فرهنگی میان دولت و ملت: مسئله هویت
پایبندی به ارزشهای اسلامی و هنجارهای رسمی حاکم بر جامعه، مسئلهای جداگانه از تمایل به ارزشهای غیررسمی و مدرن است؛ هرچقدر همسویی دولت و ملت بیشتر شده و پایبندی مردم به هنجارهای رسمی افزایش یابد و تمایل به هنجارهای مدرن و غیر رسمی کاهش یابد، کنشهای حمایتی افزایش مییابد. در مقابل این وضعیت اگر پایبندی جوانان به هنجارهای رسمی کاهش یابد و تمایل به ارزشهای مدرن افزایش یابد، احتمال کنش اعتراضی میرود. (نک: شکل ۵)
ب) ترازوی اقتصادی میان دولت و ملت: مسئله محرومیت
پنداشت مردم از توانمندی دولت در رفع نیازهای اقتصادی و داشتههای مردم، مسئلهای جداگانه از مسئله خواستهها و بایدهای ذهنی مردم است؛ هرچقدر پنداشت مردم از توانمندی دولت افزایش یابد و انتظارات و خواستههای ایشان کاهش یابد، کنشهای حمایتی افزایش مییابد. در مقابل این وضعیت، اگر پنداشت مردم از توانمندی دولت کاهش یابد و انتظارات و خواستههای ایشان افزایش یابد، احتمال کنش اعتراضی میرود. (نک: شکل ۵)
ج) ترازوی اجتماعی میان دولت و ملت: مسئله اعتماد
اعتماد مردم به دولت، مسئلهای جداگانه از مسئله اعتماد مردم به یکدیگر است؛ هرچقدر اعتماد مردم به دولت افزایش یابد و میل مردم به تغییر وضعیت کاهش یابد، کنشهای حمایتی افزایش مییابد. در مقابل این وضعیت، اگر قدرت ثبات سیاسی دولت کاهش یابد و امید مردم به اثرگذاری در تغییرات افزایش یابد، احتمال کنش اعتراضی میرود. (نک: شکل ۵)
د) ترازوی سیاسی میان دولت و ملت: مسئله امید
قدرت ثبات و ایجاد امنیت سیاسی توسط دولت مسئلهای جداگانه از امید مردم به تغییر و تحولات سیاسی است؛ هرچقدر قدرت حفظ نظم دولت افزایش یابد و میل مردم به تغییر وضعیت کاهش یابد، کنشهای حمایتی افزایش مییابد. در مقابل این وضعیت، اگر قدرت ثبات سیاسی دولت کاهش یابد و امید مردم به اثرگذاری در تغییرات افزایش یابد، احتمال کنش اعتراضی میرود. (نک: شکل ۵)
شکل4. مکانیزمهای فعالساز همافزایی میان دولت و ملت (منجر به کاهش تنش و مشارکت حمایتی جوانان)
فرهنگی |
سیاسی |
اقتصادی |
اجتماعی |
1 2 4 3 |
شکل5. مکانیزمهای فعالساز پارادوکسهای میان دولت و ملت (منجر به افزایش تنش و مشارکت اعتراضی جوانان)
فرهنگی |
سیاسی |
اقتصادی |
اجتماعی |
1 2 4 3 |
شکل6. پارادوکسهای میان دولت و ملت پیشبینیکننده مشارکت اعتراضی
اگرچه مشارکت در انتخابات، در کشورهای مختلف جهان روندی نزولی داشته و بیاعتنایی به مشارکتهای حمایتی معضلی جهانی است[100]، اما مردمیبودن انقلاب اسلامی سبب میشود نتوان به این روند بسنده کرد و خود را با نظام جهانی تطبیق داد. همچنین نزدیکشدن به خروج از پنجره جمعیتی جوان کشور، نگرانیها را بیشتر میکند. با توجه به عوامل تبیینشده در این پژوهش، راهکارهایی برای افزایش مشارکت جوانان ارائه شده است.
شکل 7. ساختار عوامل مؤثر در تحریک مشارکت جوانان
ساحت فرهنگی |
ساحت اقتصادی |
ساحت اجتماعی |
ساحت سیاسی |
مشارکت حمایتی جوانان |
مشارکت اعتراضی جوانان |
همسوسازی ارزشهای دولت با ملت تقویت کیفیت حکمرانی |
سطح آموزش مشارکت کاهش تمایل به دیگریهای هویتی |
پویایی و مشارکتپذیری اقتصادی مبارزه با فساد |
انگیزه و اراده مسئولان بر حکمرانی مشارکتی تولید مقبولیت و مشروعیت |
افزایش تابآوری اجتماعی و کاهش توقع انگیزهسازی برای مشارکت |
فراهمکردن فعالیت تشکلهای اجتماعی آزادیهای اجتماعی |
پاسخگویی به نیازهای اجتماعی افزایش اعتماد به حاکمیت |
حرکت از مشارکت در سطح اجرا به سطح تصمیمگیری میل به حفظ وضع موجود دفاع از تمامیت ارضی و دستاوردها |
عدم شفافیت پنداشت بیعدالتی، فساد و تعارض منافع عیانشدن ناکارآمدی |
محدود کردن اینترنت و ابزارهای جهانی ایجاد تعارضهای فرهنگی با مردم |
کاهش اعتماد به حاکمیت اعمال محدودیت زنان و جوانان |
کاهش قدرت مدیریت بحران اعمال اراده و فشار به مردم |
میل به تغییر اجتماعی میل به مهاجرت |
کاهش نظارت جمعی و تمرکزگرایی افزایش اعتماد تعمیمیافته علیه حاکمیت |
فشار به اکوسیستم کسبوکار افزایش انتظارات اقتصادی از دولت |
شکست در پدافندشناختی ایجاد مقاومت مدنی |
دولت |
دولت |
مردم |
مردم |
جدول 5. عوامل و راهکارهای اصلی متناظر در سنجش مشارکت جوانان
ردیف |
عامل مؤثر |
حوزه تمرکز |
راهکار اصلی |
1 |
عدم پایبندی مردم به ارزشهای اعلامی حاکمیت |
فرهنگی |
تمرکز بر تفکیک ارزشهای انقلاب اسلامی از اشخاص با شفافیت روندی |
2 |
تمایل مردم به ارزشها و هنجارهای غیررسمی خارج از خواست حاکمیت |
تمرکز بر جنگشناختی نامتوازن و نامتقارن برای آگاهیبخشی از پیچیدگیهای زمینهای |
|
3 |
پنداشت عدم توانایی حاکمیت در تأمین نیازهای اقتصادی |
اقتصادی |
تمرکز بر موفقیتهای کوچک و سریع برای اثرگذاری بر سفره مردم |
4 |
افزایش انتظارات اقتصادی مردم |
تمرکز بر اقتصاد گروههای مرجع و فرهنگساز برای کاهش سطح انتظارات و مقایسههای محرومیتساز |
|
5 |
کاهش اعتماد به حاکمیت |
اجتماعی |
تمرکز بر خیرخواهی و به رسمیت شناختن مطالبات و برخوردهای منعطف در کنار ساختارمند کردن مشارکت مردمی از طریق تشکلهای اجتماعی |
6 |
افزایش قطبیشدن اعتماد |
تسهیل رواداری، سازواری و انسجام اجتماعی با تمرکز بر اعتماد تعمیمیافته |
|
7 |
محدودیت ساختار مشارکتپذیری و اقتدار و فشار برای حفظ وضعیت |
سیاسی |
تمرکز بر مشارکتپذیری در تصمیمگیری و ایجاد تحزب و گشایشهای سیاسی برای پوششدادن به سلایق مختلف زیرمجموعه نظام |
8 |
میل به مهاجرت یا تغییر وضعیت |
ساخت تصویر امیدوارانه از آینده ایران با تمرکز بر شاخص زیبندگی حاکمیت در ابعاد مختلف برای افزایش احساس تعلق عمومی |
هریک از راهکارهای اصلی بالا را میتوان در گزارشهای جداگانه بسط و تبیین کرد، اما شاهکلید تمام راهکارها تمرکز بر شاخصی تحت عنوان برازندگی حاکمیت برای مردم است که از نظر زیباییشناختی، پیامدهای متعددی در حوزههای چهارگانه فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از خود بر جای خواهد گذاشت.
یکی از مؤلفههای بسیار مهم سنجش میزان موفقیت یا عدمموفقیت نظامهای سیاسی در جهان، وضعیت سرمایه اجتماعی آنهاست. در سلسله گزارشهای گذشته سنجش این مفهوم در ایران [۱]، [۲]، [۳] به طراحی مدل نظری و سنجش سرمایه اجتماعی پرداخته شد و درنهایت بعد از پایش مداوم به این نتیجه رسیدیم که مشارکت مردمی، سخت تغییرترین متغیر در بین متغیرهای اساسی ذیل سرمایه اجتماعی است.
در این گزارش ابتدا مشارکت مردمی به ابعاد مختلف آن تقسیم و سپس شاخصهایی از ادبیات نظری برای سنجش آن استخراج شده است. سپس مؤلفههای متعددی که در پیمایشها و پژوهشهای مختلف مورد سنجش قرار گرفته، منظم شده است. با انتزاع و دستهبندی مؤلفهها، مقولات نمایانگر چند مؤلفه شناساییشده است. درواقع با شکست مشارکت مردمی به شاخصها، فرایند از بالا به پایین انجامشده و از طرف دیگر نیز مؤلفههایی از پایین به بالا به سنجش مشارکت جوانان پرداخته است. هویت فرهنگی، محرومیت نسبی، اعتماد به حکمرانی و امید اجتماعی چهار شاخص اصلی مدل سنجش مشارکت جوانان هستند. این شاخصها در نماگرها و مؤلفههای گوناگون تعریف عملیاتی و آماده سنجش جهت پایش مشارکت مردمی در ایران میشوند. در گزارشهای آتی هریک از این مؤلفهها توسط متخصصان حوزه مشارکت و سرمایه اجتماعی، از جهت نظر وزندهی خواهند شد. لذا تلاش شد با بهرهگیری از پیمایشهای گذشته، مبانی نظری و دیدگاه صاحبنظران و خبرگان، مدلی قابلاتکا جهت سنجش و پایش مشارکت جوانان در ایران طراحی شود.
همچنین در این گزارش این پرسش که چرا میتوان از شبکههای اجتماعی مجازی استفاده کرده و به سنجش مشارکت جوانان پرداخت نیز مورد پاسخ قرار گرفت. شبکههای اجتماعی محل کنشگری مردم در فضای مجازی است و در این گزارش بسترهای کامنت اینستاگرام، پست اینستاگرام، لایک اینستاگرام، پست توئیتر، لایک توئیتر، کامنت تلگرام و پست تلگرام پیشنهاد شده است. هریک از این بسترها وزن متفاوتی در برساخت مفهوم مشارکت جوانان دارند. درنهایت میتوان بیان داشت که محاسبه تحلیل پنداشت شبکههای اجتماعی در کنار محاسبات تجمیعی پیمایشهای گذشته، با استفاده از هوش مصنوعی به سنجش و پیشبینی مشارکت اجتماعی میانجامد.